۱۳۹۲ اسفند ۳, شنبه

برتراند راسل : جهانی که من می شناسم

مصاحبه گر: عقیده شما درباره کسانی که احساس میکنند به دین و مذهبی نیازمندند و بالاخره می خواهند بتوانند مشکلات زندگی را متحمل شوند چیست ؟

راسل: من معتقدم این اشخاص مظهر یک نوع بی عرضگی هستند. چنین رفتاري اگر در زمینه اي غیر از دین مشاهده می شد نتیجه اي جز ایجاد حقارت و نفرت نداشت. ولی، مطلب این جاست که این بی عرضگی در امري دینی به چشم می خورد و بدین جهت قابل ستایش جلوه می کند.من بی عرضگی را در هر مورد که باشد نمی ستایم.

مصاحبه گر: به چه دلیل شما این طرز رفتار را بی عرضگی می
نامید؟

راسل: زیرا، از این طرز رفتار چنین بر می آید که بدون کمک فلان یا بهمان ...انسان قادر نیست خود را آمادة مبارزه زندگی کند. ما بایستی، همگی، با استفاده از وسایلی که طبیعت در اختیار ما گذاشته است در میدان زندگی از عهده مبارزه برآئیم. این جاست که مسئلۀ شجاعت... به میان می آید.

مصاحبه گر: آیا شما فکر می کنید که اگر مردم بار مسائل و مشکلات را از دوش خود برداشته و آنها را به عهده خدا یا کشیش یا یک سازمان دینی واگذار کنند - وبدین ترتیب خود را از مواجهه مستقیم با مسائل کنارکشند- این موضوع دلیل بر بی عرضگی آنهاست؟

راسل: آری. اوضاع جهان را در شرایط وخیم کنونی در نظر آورید. من همیشه نامه هایی دریافت می کنم که در آنها نوشته اند " خدا جهان را حفظ می کند" ولی، با در نظر گرفتن این مسئله که خدا تا کنون هرگز چنین کاری نکرده است. نمی فهمم چه چیز موجب می شود که اینان باور کنند خداوند در آینده جهان را حفظ خواهد کرد.

مصاحبه گر: آیا می خواهید بگویید دین کاملاً عاری از عقل و کیاست است؟ آیا شما معتقدید که انسان باید - بدون اینکه چشم بدست دیگران باشد- گلیم خود را از آب به در کشد؟

راسل: کاملاً صحیح است.

مصاحبه گر: شما می گویید دین برای آدم مضر است با آن همه ،بشر همواره با سماجت و عناد کوشیده است که خود را به دینی پاي بند سازد. در این مورد چه عقیده ای دارید؟

راسل: آدم را می فرمایید؟ گمان نمیکنم. ممکن است عده ای باشند .این عده افسار خود را بدست عادت سپرده اند. سرزمین هایی وجود دارد که مردمش با عکاز [نوعی عصا] راه می روند و خوششان نمی آید جور دیگری نقل مکان کنند. درباره دین هم همینطور است. برخی کشورها به دین عادت کرده اند. در مقابل ممالکی هم وجود دارد که مردمش به دین عادت ندارند. مثلآً چندي قبل -براي مدت یکسال- در چین زندگی میکردم؛ و آنجا برایم مسلم شد که اصولاً اهالی چین؛ یعنی چینی های متوسط و معمولی، پای خود را از هر نوع بند دینی آزاد ساخته اند. و از این لحاظ به خوشبختی و سعادت آنها هم لطمه ای وارد نیامده است - حتی تصور می کنم با منظور داشتن شرایط دشوار مردم چین- بازهم اهالی لا مذهب این سرزمین از مسیحیان سعادتمند ترند.

برتراند راسل : جهانی که من می شناسم

فرستنده: محمد ام بی

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی