۱۳۹۳ بهمن ۲۵, شنبه

موسی و شبان
*****٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭
پیشگفتار
همای , خواننده عزیز و محبوبمان (که او نیز مورد غضب ملایان قرار گرفت و ترک "وطن" کرده) این داستان را به بهترین وجهی اجرا نموده و بقول معروف "مو بر تن آدمی سیخ میکند"!! پیشنهاد میکنم که اگر خوانندگان گرامی آنرا نشنیده اند حتمن بدین مهم همت کنند.
پیمان پایدار
-------------------------------- 
نهی از منکر ، یا بعبارتی دیگر فضولی در رفتار و کردار شهروندان ، وسیله ایست که آخوند با استفاده از آن ، در خصوصی ترین امور مردم دخالت میکند ٠ دخالت آخوند در امور روزمره مردم ریشه ای قدیمی دارد که همواره باعث نارضایتی مردم و اعتراض اندیشمندان بوده است ٠
 
"موسی و شبان" ، یکی از جذابترین داستانهای مثنوی است که مولانا جلال الدین آنرا بمنظور آشکار ساختن قباحت این کار، و در اعتراض به تجاوز آخوند به حریم خصوصی مردم سروده است ٠
 
تحلیل آقای مشیری از این شعر بسیار جالب و شنیدنیست ٠ مولوی که خود تا سن ٣٨ سالگی یک آخوند بود و بالای منبر میرفت و به وعظ میپرداخت ، به تمامی فساد اخلاقی و زورگویی آخوندها واقف بود ٠ او در این شعر روحیه فضول آخوند را زیر ذره بین قرار داده و بمنظور مبارزه با این اخلاق نکوهیده ، از شخصیت موسی که به کلیم الله ﴿ یعنی کسی که با خدا در رابطه و گفتگو است﴾ شهرت داشت ، استفاده کرده است٠

  مولوی در شروع این داستان ، چوپان عاشقی را معرفی میکند که مجذوب باریتعالی است و بدون توجه به اطراف خویش ، با بیانی بسیار ساده ، مشغول راز و نیاز با درگاه حق است :
تو کجایی تا شوم من چاکرت
چارقت دوزم کنم شانه سرت
جامه‌ات شویم شپشهاات کشم
شیر پیشت آورم ای محتشم
 
چوپان که یک فرد خدا شناس و در حقیقت نماد مردم عادی است ، غرق در راز و نیاز با خالق خویش است که بناگاه موسی ، که خود را نماینده خدا بر روی زمین میداند ، همچنان مأموری از راه میرسد و شروع به عتاب و خطاب میکند :
گفت موسی با که هستی ای فلان؟
 
و شبان عاشق ، در جواب از لطف پروردگار و قدرت وی میگوید:
گفت با آنکس که ما را آفرید
این جهان از لطف او آمد پدید
 
ولی موسی با توسل به یکی از ابتدایی ترین حیله آخوندها که همانا ترساندن افراد از خشم خداوند است ، چوپان را از خدا میترساند ٠ موسی اخطار میکند که اگر چوپان به اینگونه صحبتهای خودمانی با خداوند ادامه دهد ، آینده ای شوم و سرنوشتی نامبارک در انتظارش خواهد بود و خشم خداوند ، او را نابود و دنیا را زیر و رو خواهد کرد :
گر نبندی زین سخنها حلق را
آتشی آید بسوزد خلق را
 
شبان ، آن عاشق بیچاره ، از کرده خود پشیمان گشته و اظهار ندامت میکند و راه بیابان پیش میگیرد٠
گفت ای موسی دهانم دوختی
وز پشیمانی تو جانم سوختی
جامه را بدرید و آهی کرد تفت
سر نهاد اندر بیابانی و رفت
 
در اینجاست که نبوغ مولوی اعجاز کرده و خداوند را وارد صحنه میکند ٠ مولوی از زبان خدا ، موسی را نکوهش میکند و او را که خودش را بالاتر از دیگر مردمان و نزدیکتر به خدا میپندارد ، مورد خطاب قرار میدهد که تو به چه حقّی بنده مرا از من جدا کردی؟ :
وحی آمد سوی موسی از خدا
بندهٔ ما را ز ما کردی جدا
تو برای وصل کردن آمدی
نی برای فصل کردن آمدی........
********************************
تحلیلی بسیار جالب از آقای بهرام مشیری
برنامه سرزمین جاوید
فایل صوتی بمدت ٢٠ دقیقه

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی