سر بار جامعه
La escoria
مقاله ای از سزار هیلده برن
CESAR HILDEBRANDT(*)
Noviembre del 2012دوم نوامبر
نشریه هفتگی( جمعه ها) هیلده برن در سنگر
HILDEBRANDT en sus trece
hildebrandtensustrece.com
لیما- پرو
hildebrandtensustrece.com
لیما- پرو
Lima -Peru
ترجمه از: پیمان پایدار
سوم دسامبر 2012
*******************************************
و ناگهان،معلوم شد یک کشور درحال ظهور(منظور همون "رشد"ه مترجم) بودیم(1) با کشورغوطه ور درونمان .این واقعیت بستوه آورنده, در شورش و درگیریهای بزرگ "په ره دا"(2) خودش رو به سطح رساند. ماسک پرو بزیر آمد و نشان داده شد که در کنار کار آفرینان میتوانند قداره بندان کمین کرده باشند و در بغل دست موفقیت ها حکایتی از غیض و رنجش به چرک نشسته در میان باشد .
ملغمه ای ست از توسعه ناهمگون(نابرابر) و مخلوط : طلا و قهوه خوب میفروشیم و, همزمان, مشکل جدی شهروندی, همزیستی مسالمت آمیز, و قابلیتی بعنوان کشوری متمدن را دارا میباشیم .
زباله های اجتماعی(3) در دوران اخیر به شیوه شگرفی رشد کرده است. در همه جا صورتهای چاقو خورده ظاهر میشوند , با شورتهای تا به زانو, سینه های باز, دندانها ی پوسیده و قیافه های دربو داغون. در گردهم آئی ها و در میان هواداران دو آتیشه تیمهای فوتبال حضور دارند. رانندگی مینی بوسها و تاکسی های قاچاق رو بعهده دارند(منظور اونائی که بدون اجازه رسمی شهرداری روی این وسیله های نقلیه نونشون رو در میارن-مترجم) . فرزندان شکست خورده آموزش و پرورش اند, برادران برنامه های اشغال تلویزیون, یتیمهای برنامه 'شمول اجتماعی'(4) و پسر عموهای روزنامه های 50 سنتی(5) که 50 سنت قیمتشه ولی ارزشش رو نداره .
نمیبایست ما را به تعجب وادارد .خیلی ریاکارانه بنظر میآید که حال موجودیت خصمانه(جنگجویانه) شان ما را متعجب کند .
آنها نیز پروئی اند . شاید , خیلی بیشتراز دیگران پروئی اند .
شهروندیشان متعلق به کشوریست که سالیان ساله غریزه اخلاق رو از دست داده و ارزش شایسته سالاری را به بیرون پرتاب کرده .
چرا که درپرو رئیس جمهوری بود(6) که با برسرقدرت بودن پولدار شد و مردم, شانزده سال بعد, مجددا انتخابش کردن . اخلاق گرا؟ اخلاق گرائی وجود نداره . چیزی که موجوده آلنیسم (7) دزد فراری .
چرا که در پرو یک باند مسلح (8) برمسند قدرت لنگر انداخت,خزانه را خالی کرد ,بر مملکت شاشید ,دل و روده شو در آورد وحالا نشون به نشونی که دختررئیس این باند خودش رو یک باکره(9) منزه ای نشان میدهد که دعوی آزادی گانگستریی را میکند که زندگیش را به آن مدیون میباشد(بیولوژیک وار و هر چیزی را که, با شکرانه پولهای دزدیده شده -به شیوه قطره چکان- به زعم سنت قدیمی شرقی یواش یواش خارج میشود) . اخلاق گرا ؟ نه تنها اخلاق گرائی وجود ندارد بلکه فوجی موریسمی را دار هستیم که بر گشته .
ما عفونتی هستیم که هیچ دوائی شفا بخشش نیست .
کشوری هستیم که نه تعفنی میشناسد و نه تمایل رد کردن زشتی ها را در خودش دارا میباشد .
اگر دستگاه قضائی آلوده هست به قضاتی که در مقابل فوجی موری وادادند و تریبیون قانون اساسی نیز بهمان سمت به فساد کشیده شد, درسی را که میبایست بگیریم کدام است؟ اینکه جرم (تخلف) فوجی موری اختیاری نبوده بلکه از ذهنیت خاصی از نوع کری یویا(10) نشات میگیرد, شهروندی وفادار به ضد ارزشهائی که بخش بزرگی از جامعه پرو از آن بعنوان الگوی رفتاری ساخته است .
تمامی چیزهائی که توسط مسافران خارجی بعنوان دافع (بیزارکننده) در میان پروئی ها شرح داده شده- ریاکاری اش,غیررسمی بودنش, کمبود شجاعت باز رخدادگرانه اش برای مقابله با بی عدالتی ها و فساد ,دوروئی اش- حال تبدیل گردیده به نوعی از "شخصیت ملی" که در ضمن ادغام شده با دید نارسیسیتی از خوراک خوبمان(11) و امیدواری بحقمان برای فروش طلا و قهوه ناب .
نقص به فضیلت مبدل گشته . کری یوایسمه( صفت همان فرهنگ ذکر شده در بالا-مترجم) مهیب آداب و رسوم - شجاعت اوباش , هجویات احمقانه("خدا پروئی ه")- ده فرمان ما میباشد .
نتیجه اش اینست که از تپه ها( بخشی از حلبی آبادهای لیما -مترجم) سرازیرمیشوند اوباشانی که حس میکنند-و بحق- به همان اندازه دیگر شهروندان حق و حقوقی دارند .
پائین می آید اوباش (منظور همون سر بار است-مترجم) و میخواهد بکشد, کتک بزند, بمانند گله ای انتقام جو , شبیه سیرک رومن ها و بازیهای کامپیوتری(12) وقیح و زشت . اوباش از تپه پائین می آید و به زیبائی طبیعت حسادت میکند و خشمگین شدنش را ,با سودائی که سزاوار کشته شدن در میدان نبرد افسانه ای جائی که قهرمان پیروزمندانه شمشیر را به ارتعاش وا میدارد, به عرصه نمایش میگذارد .
اما اوباش از تپه ها پائین مِیآید و چیزی را میگوید که شعورش میرسد .او اوباشی است که ما تولیدش کرده ایم, لباس بر تنش کرده ایم, به رشدش با بودجه حقیرانه آموزش و پرورش مان کمک کرده ایم,تلویزیون لجن مان ,رسانه های دروغین و سکتاریستی مان, نهادهای توخالی و بی کفایت مان, نیروهای ارتش مان که تا به امروز سمپاشی نشده اند و چپی هایمان که از توده های مردم بت ساخته و مملو از عذر و بهانه هستند .
اوباش از تپه مسلح پائین مِیآید چرا که فکر میکند مورد تشویق قرار خواهد گرفت . همانطور که آن دیگری شد. همانطور که آن دیگری هست . پروی مبتلا بامراض روانی حقش را طلب میکند. اگر(در پرو) به دولتمردان جانی بخشش نشان میدهیم حتا بدون نیاز داشتن عفو(13) , چرا از تپه ها پائین نیایند و با سنگ و چوب از هاله مقدس مالکیت خصوصی دفاع نکنند آنطورکه(روزنامه های)"پست" و "پرو21"(14) با کلاه خود و سپر از آن دفاع میکنند؟ در پایان, آیا اوباشان بودند که از تپه ها به پائین آمدند یا لس مونتونه رس(15) ده پیه رولا(16) , دولتمرد بزدل و ناچیزی که او نیز مجددا انتخاب شد؟
پایان
****************************
زیر نویسها, تماما از مترجم
(*)CESAR HILDEBRANDT
سزار هیلده برن نه تنها یکی از معدود روزنانه نگاران مترقی در پرو, بلکه یکی از بهترین منتقدین اجتماعی تاریخ و جامعه نیز میباشد.انسانی فرهیخته که زیر بار هیچگونه زور گوئی و سانسورعقاید نرفته و نمیرود. در طی 30 سال گذشته بیش از 18 بار او را از برنامه های تلویزیونی اش, با مضمون اجتماعی - سیاسی توام با مصاحبه های داغ, اخراج کرده اند . بماند که چند بار خود او وسط برنامه های زنده تلویزیونی اش ,بخاطر مخالفت صاحبان سرمایه دار رسانه های تصویری -که با ایما و اشاره او را به سکوت دعوت میکردند, با نافرمانی از پشت میز بلند شده و استودیو را ترک کرده است!! اوایل قرن 21م برای دو سال روزنامه ای بنام لیبراسیون (بمعنی آزاد شدن) را مدیریت و چاپ میکرد . و اکنون بیش از سه سال است که همین مجله هفتگی خودش را در میآورد. در ضمن شخصیتا و مرامش شدیدا مرا یاد شاملوی فقیدمان می اندازد .این مجله نیز دست کمی از هفته نامه "جمعه" احمد شاملوی عزیزمان ندارد. البته با دو تفاوت اساسی . یکی اینکه در اینجا و در این برهه از زمان سانسور نوشتاری معنا ندارد و ادامه کاری این مجله تضمین شده است ,چرا که "دموکراسی بورژوائی" از سال 1980 در پرو مجددا بازسازی گردیده .(هر چند در همان ده سال1990 -2000 نیز روزنامه ها آزاد بودند ولی رسانه های تصویری محدودیتهائی را فقط و فقط برای این روزنامه نگار پیاده مینمودن) . دوم اینکه این مجله وزنه اجتماعی-سیاسی و تاریخی بیشتری از مجله عمدتا ادبی "جمعه" رفیق شاملوی گرامیمان دارد .
(1)از اون جمله های طعنه آمیز و نیش دار مختص نویسنده هست . او, بر خلاف عده ای از دولتمردان, سرمایه داران و حتی تعدادی از روزنامه نگاران دست راستی رسانه های جمعی (نوشتاری , رادیو و تلویزیون ), که امر بر آنها مشتبه شده که چیزی نمانده که پرو, بخاطر داشتن بالاترین درصد رشد اقتصادی در آمریکای لاتین در دهه گذشته (از قبل بالا بودن قیمت سنگهای معدنی, بعنوان مهمترین صادرات , و بالطبع با دارا بودن بالاترین سطح ذخیره ارزی دولتی در 30 سال گذشته - 60 میلیارد دلار, رشد تصاعدی توریسم , رونق ساختمان -برج- سازی وسرمایه گذاری 15 میلیارد دلاری شیلیائی ها در 20 سال گذشته در پرو ,عمدتا در گسترش بخش سرویس , مشخصا در بخش مراکز خرید, و دست آخر تعداد سرسام آور فروش تلفنهای همراه) به جرگه کشور های "جهان اول" به پیوندد (!!), بخوبی میداند که این چرندیاتی بیش نیست. دقیقا مثل خزعبلاتی که محمد رضا شاه پهلوی, درست دو سه سالی قبل از سقوطش , از"رسیدن به دروازه تمدن" داد سخن سر میداد (!!) و یا احمقی نژاد که بارها, با غلو کردن و دروغهای آنچنانی , از ایران بعنوان دومین اقتصاد قوی جهان, بعد از آمریکا , سخن پراکنی کرده است !!
(2)Paradaنام بازارعمده فروشان تره بار در منطقه 'له ویکتوریا'ی شهر لیما ( بعنوان منطقه ای خشن, که شامل دستفروشان مواد مخدر و لومپن پرولتاریا ) میباشد. ناگفته نماند, پنجاه سال است که این بازار در اینجا مستقر میباشد ,بهتر است بگویم بود, چرا که در روز بیست و پنجم اکتبر 2012 ,در پی چندین بار تلاشهای نیم بند و ناموفقانه شهرداری لیما برای انتقال دادن نهائی این بازار به منطقه ای خارج از محدوده شهر لیما ,واقعه ناگوار فوق الذکر بوقوع پیوست. جریان از اینقرار بود که وقتی ماشینهای کامیون شهرداری مشغول آوردن و نصب کردن دیواره هائی بتونی برای جلوگیری از ورود کامیونهای میوه و سبزیجات بدرون بازار میبودند, بدیگر سخن اجرای طرح استیصال گرایانه خانم شهردار (که تا دیروز جزو چپهای سنتی بوده و حالا به سوسیال دموکراسی گرویده و به "چپ خاویار" معروف میباشد) و دستیاران ابلهه اش , یکدفعه با تهاجم انگشت شماری از بازاریان مخالف طرح مذکور وعده کثیری ,عمده تا ,جوانان به خشم آمده روبرو گردیدند !! و راه دوری نرفته ایم اگر این گروه از جوانان را جزو"جیره خواران" بیکار( از قرار با گرفتن 40 دلار حق الزحمه ) یا همان لومپن پرولتاری حاشیه نشین شهری بخوانیم. نیروهای سرکوبگر حاکم یا همان "سگان سرمایه " که "بدون برنامه ریزی صحیح" (بخوان قلدر مابانه و با آوردن چندین پلیس ضد شورش سوار بر اسب...) به خیال خامشان فکر میکردند براحتی "نظم" را برقرار خواهند کرد, با سناریوئی غیر قابل پیش بینی شده ای مواجه گشتند. بدیگر کلام ,که باعث تاسف همگان شد, در آخر روز بیلانی از 4 کشته از همان جوانان و زخمی شدن چندین پلیس بر جای گذاشت !! صحنه از روی اسب افتادن پلیسی جوان و در پی آن بخاک کشیدنش توسط چندین نفر مزدور(که ناگفته نماند خود قربانیان سیستم کثیف سرمایه داری نیز میباشند), هر چند ظاهری "قهرمانانه " و شورشی "انقلاب گونه" داشت , اما ناشی از عملی بغایت ناجوانمردانه و دقیقا "نامردی" تام مینمود , بسرعت به تمامی جهان نیز مخابره گردید . باری, در پی این حادثه ناگوار(بخوان شورش لومپن پرولتاریای وابسته به بخش سرمایه داران بازار اقتصاد غیر رسمی و بعضا مافیائی) وافتادن آبها ازآسیاب, بحثهای شدیدی در دفاع از خانم شهردار, که تا دیروز از طرف همان جناح راست افراطی بورژوازی بخاطر "بی عرضگی و کم کاری" مورد حملات آنچنانی قرار میگرفت, با بوق و کرنا -در روال فرهنگ مردسالارانه- از "بیضه داشتن" ش سخن رانده شد, در میان آمد !! بماند که در همین حین ,حامیان شهردار اقتدارگر و فاسد سابق با جمع آوری طوماری (از 400 هزار امضا در شهر 8 میلیونی لیما-صد البته با شیوه حزب الهی احمقی نژادی و پخش بسته های یک کیلوئی بیسکویت های وطنی, بدون ساندیس البته) بالاخره توانستند تاریخ 17 ماه مارس 2013 را برای به استیضاع کشاندن خانم شهردار ,از طرف نهاد انتخاباتی, به ثبت رسانده و مردم را به پای صندوقهای رای بکشانند !!
(3) منظور همون لومپن پرولتاریا میباشد
(4) برنامه وزارتخانه جدیدی که در پرو بوجود آمده بنام (*) وزارت شمول اجتماعی
(*)Ministerio de inclusion social
که از قرار این نهاد بایستی به رفع تبعیضهای اجتماعی منجمله راسیسم برخوردی به اصطلاح سیستماتیک بکند . که همگی میدانیم حرف مفتی بیش نیست . سازمان طویل و دراز بوروکراتیکی که با کلی بودجه نه تنها به حیف و میل آن اقدام میشود و خواهد شد, بلکه با فساد های همیشگی پولش به حساب بانکی اونائی که نباید بره سرازیر میشود .
(5)روزنامه های معروف به زرد که پر از دروغ و افترا و خبرهای پر تمطراقی از هنرپیشه ها ی هالیوودی و وطنی , کشت و کشتار و جرایم متعدد توام با عکسهای مستهجن پورنوگرافیک . ولی چون ارزونترین هستند بیشترین خریدارهارا نیز دارند .
(6) Alan Garcia منظور شخص آلن گارسیا فاسد و دزد صفت میباشد که در سال 1985 بمدت پنج سال سر کار بود و بعد پا به فرار گذاشت ومجددا بعد از 10 سال خود تبعیدی ,در پاریس, به کشور بازگشت و در انتخابات سال 2006 مجددا رئیس جمهور شد !!البته او دستور قتل عام 350 نفراز چریکهای مائویست "حزب کمونیست م.ل.م "- ملقب به "راه روشنائی"- را نیز ,درپی اعتصاب غذای زندانیان چریک, طی عملیاتی که باعث نابودی بخش عمده یکی از دو زندان در لیما گشت , در سال 1986 صادر کرده بود .
(7)alanismoبر وزن همون اسم کوچک رئیس جمهورجانی و فاسد ذکر شده در بالا
(8)منظور باند رئیس جمهور سابق ,دیکتاتور مسلک( ملقب به پینوشه پرو) بنام آلبرتو فوجی موری,که با پیاده کردن مشی نئولیبرالیسم در حیطه اقتصادی, توام با قتل دها نفرانسان بیگناه وبدروغ متهم شده به پیروی از "تروریسم" حزب مائویست "راه روشنائی" در کنار مشاور موزی / زیرک و مافیا مسلکش بنام ولادیمیر لنین مونته سینو(آره روسی پروئی!!) که بمدت ده سال(2010-1990) بر پرو حکومت کردند!!هر کاری بگین از این دوقلوهای همدست بیشرم در قدرت بر اومد, منجمله فرستادن 170 کیلو مواد مخدر-کوکئین- با هواپیمای مخصوص رئیس جمهوری به خارج کشور ...و دزدیهای کلان و رشوه دادن به نمایندگان "مخالف" در کنگره برای تعویض حزب و پیوستن به دولت و....و....توبخوان حدیث این مجمل !!البته یادآور میشوم که فوجی موری در آخرین ماه از دومین دوره رئیس جمهوریش در 2000 ,درپی لو رفتن یکی از دهها ویدئوهائی که مونته سینو از رشوه دادنهایش به سیاستمداران و صاحبان رسانه های جمعی مثل تلویزیون و...ضبط کرده بود ,شرکت در کنفرانسی در آسیای جنوب شرقی را بهانه کرده و فرار رو بر قرار ترجیح داد و به ژاپن گریخت !! و در پی حماقتی در نوامبر 2005,وقتی به شیلی سفری کرده بود, دولت پرو در طلب استردادش از شیلی موفق شد او را به پرو برگرداند. و پس از محاکمه ای طولانی بخاطر جنایات علیه بشریت در آوریل 2009ا به 25 سال زندان محکوم گرداندند. البته ناگفته نماند او در زندانی بغایت لوکس (در محیطی بمساحت 1200 متر مربع , با دکتر مخصوص و آمبولانس دم دست و 24 ساعت اجازه ملاقات توام با 8 اتاق- منجمله برای مطالعه و نقاشی و....) بسر میبرد!! تازه اخیرا دخترش و نمایندگان جنبش فوجی موریسم در کنگره کمپینی مبنی بر آزادیش براه انداخته اند !! بیشرمی که حد و حساب نداره .
(9)Keiko Fujimori اسم دختر فوجی موری میباشد. او که در دوره دوم رئیس جمهوری پدرش بخاطر جدائی مفتضحانه والدینش (مادرش خانم سوزانا توسط پدرش مورد تحقیر وشکنجه قرار گرفته بود ,چرا که او از دست داشتن خواهر شوهرش و شوهر خواهر شوهرش در دزدی از کمکهای اهدائی ژاپنی ها به کشور پرو- در پی وقوع زلزله دهشتناکی - پرده برداشته بود و بالطبع باعث تنفر آلبرتو از خود شده بود)به "زن اول کشور" نیز منتخب شده بود, با پولهای ربوده شده توسط پدرش از خزانه مملکت به آمریکا فرستاده شد و در دانشگاه بوستن فوق لیسانس علوم سیاسی گرفت , در سال 2011 در انتخابات رئیس جمهوری نیز شرکت کرد و باخت, الان در کنگره جزو 21عضو کریه و نفرت انگیز پارلمانی پیروان فوجی موریسم میباشد .
(10)Criollaنام فرهنگ نژادی میباشد که از ادغام اسپانیائی های استعمار کننده و اشغالگر با بومی های پروئی پدیدار شدند. و عمدتا حامل خصلتهائی فرصت طلبانه , دغلکارانه ,دروغگویانه و بی پرنسیپ میباشد
(11)Cocina Peruanaمتنوع بودن خوراک پروئی در کنار ادغام خلاقانه و دلپذیر ادویه جات چینی, ژاپنی, ایتالیائی به محصولات بومی ,که خود از موهبت طبیعی- جغرافیای وتنوع بی نظیری ناشی میباشد, در چند سال گذشته به درجه اعلای جهانی رسیده. در حقیقت غذای پروئی یکی از 10 بهترین و جزو چهارتای اول در جهان انتخاب شده است .
(12)Play station
(13)طعنه به رئیس جمهور کنونی اویه نتا اومه لا (بی شخصیت , دروغگو و "خائن " به قول و قرارهای انتخاباتی اش ) میباشد که با بیشرمی هرچه تمامتر خودش پا پیش گذاشت و چند ماه قبل در مصاحبه ای مطبوعاتی گفت "من نمیدونم چرا خانواده فوجی موری بخشش رئیس جمهوری را برای فوجی موری طلب نمیکنند " ! ؟ و از آنروز تا به امروز دختر و پسرش, که هر دو نماینده فوجی موریسم در کنگره هستند, با کمال پرروئی و بدروغ که' پدرمان سرطان دهان دارد و حالش وخیم هست و الی آخر' بدنبال این خواست راه افتاده و خشم بالحق مخالفین این دیکتاتور جانی در جامعه مدنی ( بخصوص خانواده شهدای جنگ داخلی که توسط ارتش و گروه ضربت سازماندهی شده توسط سازمان مخفی و شبه نظامی " له کولینا *" از یکطرف و راه روشنائی از طرف دیگر به قتل رسیده اند) را بر انگیخته اند .
(*)La Colinaتمامی اعضای این باند جانی نیز در زندان میباشند
(14) Correo & Peru 21اولی("کوره و" یعنی پست),همانند روزنامه "کیهان" خامنه ای ,فاشیست مسلک است و حامی سرسخت فوجی موری و بینش اقتدارگرایانه و تمامیت خواهانه اوست .در حالی که دومی هر چند به بدی اولی نیست-چرا که برای حفظ ظاهرهم که شده یکی دو نفر نویسنده مترقی نیز در آن قلم میزنند- ولی بمانند اولی حامی سرسخت سیاستهای نئو لیبرالیسم وحشیانه و دشمن خونین حتا سوسیال دموکراسی آبکی نیز هم میباشد !!
(15)montonerasچریکهائی که در کوهپایه های آند به صفوف "رزمندگان" نیکولاس ده پیه رولا(*) پیوستند که در سال 1895 به جنگ رئیس جمهور وقت (بنام آندرس که سه رس*) رفت ,او را ساقط کرد و در انتخابات همان سال برای دومین بار به رئیس جمهوری پرو(بمدت 4 سال) منتخب شد(*) Andres Avelino Caceres .
(*)Nicolas de Pierolaجالب توجه میباشد که این مردک در سال 1879 -وقتی شیلی به پرو حمله کرد -اولین دوره رئیس جمهوریش را میگذراند . در این جنگ خانمانسوز ,که در پایان آن در سال 1883پرو دو شهر از جنوبی ترین بخش کشور را از دست داد, وقتی شیلیائی ها در سال 1881 به لیما رسیدند او فرار را بر قرار ترجیح داد و به کوهستانهای آند گریخت!! در آنجا به سال 1882 حزب "دموکرات " -فقط در اسم-را بنیان گذارد . او عملا بنیانگذار دوره ای از تاریخ پرو بنام "جمهوری آریستوکراتی" پرو (بخوان سیاه ترین دوران نمایندگی حاکمین یک مشت از فاسدترین و خود فروشترین زمینداران بزرگ و تجار) میباشد . به او لقب خلیفه نیز داده اند !!
بزبان ساده تر, بمانند اکثر کشورهای جهان 90%-اگر نه بیشتر- زمامداران در پرو (بخوان دولتمردان کشور) یه مشت آدم بی لیاقت ,مزدور ,خودفروش, دزد و جانی بوده اند . یعنی دقیقا صفات برازنده کشورمداران .
ملغمه ای ست از توسعه ناهمگون(نابرابر) و مخلوط : طلا و قهوه خوب میفروشیم و, همزمان, مشکل جدی شهروندی, همزیستی مسالمت آمیز, و قابلیتی بعنوان کشوری متمدن را دارا میباشیم .
زباله های اجتماعی(3) در دوران اخیر به شیوه شگرفی رشد کرده است. در همه جا صورتهای چاقو خورده ظاهر میشوند , با شورتهای تا به زانو, سینه های باز, دندانها ی پوسیده و قیافه های دربو داغون. در گردهم آئی ها و در میان هواداران دو آتیشه تیمهای فوتبال حضور دارند. رانندگی مینی بوسها و تاکسی های قاچاق رو بعهده دارند(منظور اونائی که بدون اجازه رسمی شهرداری روی این وسیله های نقلیه نونشون رو در میارن-مترجم) . فرزندان شکست خورده آموزش و پرورش اند, برادران برنامه های اشغال تلویزیون, یتیمهای برنامه 'شمول اجتماعی'(4) و پسر عموهای روزنامه های 50 سنتی(5) که 50 سنت قیمتشه ولی ارزشش رو نداره .
نمیبایست ما را به تعجب وادارد .خیلی ریاکارانه بنظر میآید که حال موجودیت خصمانه(جنگجویانه) شان ما را متعجب کند .
آنها نیز پروئی اند . شاید , خیلی بیشتراز دیگران پروئی اند .
شهروندیشان متعلق به کشوریست که سالیان ساله غریزه اخلاق رو از دست داده و ارزش شایسته سالاری را به بیرون پرتاب کرده .
چرا که درپرو رئیس جمهوری بود(6) که با برسرقدرت بودن پولدار شد و مردم, شانزده سال بعد, مجددا انتخابش کردن . اخلاق گرا؟ اخلاق گرائی وجود نداره . چیزی که موجوده آلنیسم (7) دزد فراری .
چرا که در پرو یک باند مسلح (8) برمسند قدرت لنگر انداخت,خزانه را خالی کرد ,بر مملکت شاشید ,دل و روده شو در آورد وحالا نشون به نشونی که دختررئیس این باند خودش رو یک باکره(9) منزه ای نشان میدهد که دعوی آزادی گانگستریی را میکند که زندگیش را به آن مدیون میباشد(بیولوژیک وار و هر چیزی را که, با شکرانه پولهای دزدیده شده -به شیوه قطره چکان- به زعم سنت قدیمی شرقی یواش یواش خارج میشود) . اخلاق گرا ؟ نه تنها اخلاق گرائی وجود ندارد بلکه فوجی موریسمی را دار هستیم که بر گشته .
ما عفونتی هستیم که هیچ دوائی شفا بخشش نیست .
کشوری هستیم که نه تعفنی میشناسد و نه تمایل رد کردن زشتی ها را در خودش دارا میباشد .
اگر دستگاه قضائی آلوده هست به قضاتی که در مقابل فوجی موری وادادند و تریبیون قانون اساسی نیز بهمان سمت به فساد کشیده شد, درسی را که میبایست بگیریم کدام است؟ اینکه جرم (تخلف) فوجی موری اختیاری نبوده بلکه از ذهنیت خاصی از نوع کری یویا(10) نشات میگیرد, شهروندی وفادار به ضد ارزشهائی که بخش بزرگی از جامعه پرو از آن بعنوان الگوی رفتاری ساخته است .
تمامی چیزهائی که توسط مسافران خارجی بعنوان دافع (بیزارکننده) در میان پروئی ها شرح داده شده- ریاکاری اش,غیررسمی بودنش, کمبود شجاعت باز رخدادگرانه اش برای مقابله با بی عدالتی ها و فساد ,دوروئی اش- حال تبدیل گردیده به نوعی از "شخصیت ملی" که در ضمن ادغام شده با دید نارسیسیتی از خوراک خوبمان(11) و امیدواری بحقمان برای فروش طلا و قهوه ناب .
نقص به فضیلت مبدل گشته . کری یوایسمه( صفت همان فرهنگ ذکر شده در بالا-مترجم) مهیب آداب و رسوم - شجاعت اوباش , هجویات احمقانه("خدا پروئی ه")- ده فرمان ما میباشد .
نتیجه اش اینست که از تپه ها( بخشی از حلبی آبادهای لیما -مترجم) سرازیرمیشوند اوباشانی که حس میکنند-و بحق- به همان اندازه دیگر شهروندان حق و حقوقی دارند .
پائین می آید اوباش (منظور همون سر بار است-مترجم) و میخواهد بکشد, کتک بزند, بمانند گله ای انتقام جو , شبیه سیرک رومن ها و بازیهای کامپیوتری(12) وقیح و زشت . اوباش از تپه پائین می آید و به زیبائی طبیعت حسادت میکند و خشمگین شدنش را ,با سودائی که سزاوار کشته شدن در میدان نبرد افسانه ای جائی که قهرمان پیروزمندانه شمشیر را به ارتعاش وا میدارد, به عرصه نمایش میگذارد .
اما اوباش از تپه ها پائین مِیآید و چیزی را میگوید که شعورش میرسد .او اوباشی است که ما تولیدش کرده ایم, لباس بر تنش کرده ایم, به رشدش با بودجه حقیرانه آموزش و پرورش مان کمک کرده ایم,تلویزیون لجن مان ,رسانه های دروغین و سکتاریستی مان, نهادهای توخالی و بی کفایت مان, نیروهای ارتش مان که تا به امروز سمپاشی نشده اند و چپی هایمان که از توده های مردم بت ساخته و مملو از عذر و بهانه هستند .
اوباش از تپه مسلح پائین مِیآید چرا که فکر میکند مورد تشویق قرار خواهد گرفت . همانطور که آن دیگری شد. همانطور که آن دیگری هست . پروی مبتلا بامراض روانی حقش را طلب میکند. اگر(در پرو) به دولتمردان جانی بخشش نشان میدهیم حتا بدون نیاز داشتن عفو(13) , چرا از تپه ها پائین نیایند و با سنگ و چوب از هاله مقدس مالکیت خصوصی دفاع نکنند آنطورکه(روزنامه های)"پست" و "پرو21"(14) با کلاه خود و سپر از آن دفاع میکنند؟ در پایان, آیا اوباشان بودند که از تپه ها به پائین آمدند یا لس مونتونه رس(15) ده پیه رولا(16) , دولتمرد بزدل و ناچیزی که او نیز مجددا انتخاب شد؟
پایان
****************************
زیر نویسها, تماما از مترجم
(*)CESAR HILDEBRANDT
سزار هیلده برن نه تنها یکی از معدود روزنانه نگاران مترقی در پرو, بلکه یکی از بهترین منتقدین اجتماعی تاریخ و جامعه نیز میباشد.انسانی فرهیخته که زیر بار هیچگونه زور گوئی و سانسورعقاید نرفته و نمیرود. در طی 30 سال گذشته بیش از 18 بار او را از برنامه های تلویزیونی اش, با مضمون اجتماعی - سیاسی توام با مصاحبه های داغ, اخراج کرده اند . بماند که چند بار خود او وسط برنامه های زنده تلویزیونی اش ,بخاطر مخالفت صاحبان سرمایه دار رسانه های تصویری -که با ایما و اشاره او را به سکوت دعوت میکردند, با نافرمانی از پشت میز بلند شده و استودیو را ترک کرده است!! اوایل قرن 21م برای دو سال روزنامه ای بنام لیبراسیون (بمعنی آزاد شدن) را مدیریت و چاپ میکرد . و اکنون بیش از سه سال است که همین مجله هفتگی خودش را در میآورد. در ضمن شخصیتا و مرامش شدیدا مرا یاد شاملوی فقیدمان می اندازد .این مجله نیز دست کمی از هفته نامه "جمعه" احمد شاملوی عزیزمان ندارد. البته با دو تفاوت اساسی . یکی اینکه در اینجا و در این برهه از زمان سانسور نوشتاری معنا ندارد و ادامه کاری این مجله تضمین شده است ,چرا که "دموکراسی بورژوائی" از سال 1980 در پرو مجددا بازسازی گردیده .(هر چند در همان ده سال1990 -2000 نیز روزنامه ها آزاد بودند ولی رسانه های تصویری محدودیتهائی را فقط و فقط برای این روزنامه نگار پیاده مینمودن) . دوم اینکه این مجله وزنه اجتماعی-سیاسی و تاریخی بیشتری از مجله عمدتا ادبی "جمعه" رفیق شاملوی گرامیمان دارد .
(1)از اون جمله های طعنه آمیز و نیش دار مختص نویسنده هست . او, بر خلاف عده ای از دولتمردان, سرمایه داران و حتی تعدادی از روزنامه نگاران دست راستی رسانه های جمعی (نوشتاری , رادیو و تلویزیون ), که امر بر آنها مشتبه شده که چیزی نمانده که پرو, بخاطر داشتن بالاترین درصد رشد اقتصادی در آمریکای لاتین در دهه گذشته (از قبل بالا بودن قیمت سنگهای معدنی, بعنوان مهمترین صادرات , و بالطبع با دارا بودن بالاترین سطح ذخیره ارزی دولتی در 30 سال گذشته - 60 میلیارد دلار, رشد تصاعدی توریسم , رونق ساختمان -برج- سازی وسرمایه گذاری 15 میلیارد دلاری شیلیائی ها در 20 سال گذشته در پرو ,عمدتا در گسترش بخش سرویس , مشخصا در بخش مراکز خرید, و دست آخر تعداد سرسام آور فروش تلفنهای همراه) به جرگه کشور های "جهان اول" به پیوندد (!!), بخوبی میداند که این چرندیاتی بیش نیست. دقیقا مثل خزعبلاتی که محمد رضا شاه پهلوی, درست دو سه سالی قبل از سقوطش , از"رسیدن به دروازه تمدن" داد سخن سر میداد (!!) و یا احمقی نژاد که بارها, با غلو کردن و دروغهای آنچنانی , از ایران بعنوان دومین اقتصاد قوی جهان, بعد از آمریکا , سخن پراکنی کرده است !!
(2)Paradaنام بازارعمده فروشان تره بار در منطقه 'له ویکتوریا'ی شهر لیما ( بعنوان منطقه ای خشن, که شامل دستفروشان مواد مخدر و لومپن پرولتاریا ) میباشد. ناگفته نماند, پنجاه سال است که این بازار در اینجا مستقر میباشد ,بهتر است بگویم بود, چرا که در روز بیست و پنجم اکتبر 2012 ,در پی چندین بار تلاشهای نیم بند و ناموفقانه شهرداری لیما برای انتقال دادن نهائی این بازار به منطقه ای خارج از محدوده شهر لیما ,واقعه ناگوار فوق الذکر بوقوع پیوست. جریان از اینقرار بود که وقتی ماشینهای کامیون شهرداری مشغول آوردن و نصب کردن دیواره هائی بتونی برای جلوگیری از ورود کامیونهای میوه و سبزیجات بدرون بازار میبودند, بدیگر سخن اجرای طرح استیصال گرایانه خانم شهردار (که تا دیروز جزو چپهای سنتی بوده و حالا به سوسیال دموکراسی گرویده و به "چپ خاویار" معروف میباشد) و دستیاران ابلهه اش , یکدفعه با تهاجم انگشت شماری از بازاریان مخالف طرح مذکور وعده کثیری ,عمده تا ,جوانان به خشم آمده روبرو گردیدند !! و راه دوری نرفته ایم اگر این گروه از جوانان را جزو"جیره خواران" بیکار( از قرار با گرفتن 40 دلار حق الزحمه ) یا همان لومپن پرولتاری حاشیه نشین شهری بخوانیم. نیروهای سرکوبگر حاکم یا همان "سگان سرمایه " که "بدون برنامه ریزی صحیح" (بخوان قلدر مابانه و با آوردن چندین پلیس ضد شورش سوار بر اسب...) به خیال خامشان فکر میکردند براحتی "نظم" را برقرار خواهند کرد, با سناریوئی غیر قابل پیش بینی شده ای مواجه گشتند. بدیگر کلام ,که باعث تاسف همگان شد, در آخر روز بیلانی از 4 کشته از همان جوانان و زخمی شدن چندین پلیس بر جای گذاشت !! صحنه از روی اسب افتادن پلیسی جوان و در پی آن بخاک کشیدنش توسط چندین نفر مزدور(که ناگفته نماند خود قربانیان سیستم کثیف سرمایه داری نیز میباشند), هر چند ظاهری "قهرمانانه " و شورشی "انقلاب گونه" داشت , اما ناشی از عملی بغایت ناجوانمردانه و دقیقا "نامردی" تام مینمود , بسرعت به تمامی جهان نیز مخابره گردید . باری, در پی این حادثه ناگوار(بخوان شورش لومپن پرولتاریای وابسته به بخش سرمایه داران بازار اقتصاد غیر رسمی و بعضا مافیائی) وافتادن آبها ازآسیاب, بحثهای شدیدی در دفاع از خانم شهردار, که تا دیروز از طرف همان جناح راست افراطی بورژوازی بخاطر "بی عرضگی و کم کاری" مورد حملات آنچنانی قرار میگرفت, با بوق و کرنا -در روال فرهنگ مردسالارانه- از "بیضه داشتن" ش سخن رانده شد, در میان آمد !! بماند که در همین حین ,حامیان شهردار اقتدارگر و فاسد سابق با جمع آوری طوماری (از 400 هزار امضا در شهر 8 میلیونی لیما-صد البته با شیوه حزب الهی احمقی نژادی و پخش بسته های یک کیلوئی بیسکویت های وطنی, بدون ساندیس البته) بالاخره توانستند تاریخ 17 ماه مارس 2013 را برای به استیضاع کشاندن خانم شهردار ,از طرف نهاد انتخاباتی, به ثبت رسانده و مردم را به پای صندوقهای رای بکشانند !!
(3) منظور همون لومپن پرولتاریا میباشد
(4) برنامه وزارتخانه جدیدی که در پرو بوجود آمده بنام (*) وزارت شمول اجتماعی
(*)Ministerio de inclusion social
که از قرار این نهاد بایستی به رفع تبعیضهای اجتماعی منجمله راسیسم برخوردی به اصطلاح سیستماتیک بکند . که همگی میدانیم حرف مفتی بیش نیست . سازمان طویل و دراز بوروکراتیکی که با کلی بودجه نه تنها به حیف و میل آن اقدام میشود و خواهد شد, بلکه با فساد های همیشگی پولش به حساب بانکی اونائی که نباید بره سرازیر میشود .
(5)روزنامه های معروف به زرد که پر از دروغ و افترا و خبرهای پر تمطراقی از هنرپیشه ها ی هالیوودی و وطنی , کشت و کشتار و جرایم متعدد توام با عکسهای مستهجن پورنوگرافیک . ولی چون ارزونترین هستند بیشترین خریدارهارا نیز دارند .
(6) Alan Garcia منظور شخص آلن گارسیا فاسد و دزد صفت میباشد که در سال 1985 بمدت پنج سال سر کار بود و بعد پا به فرار گذاشت ومجددا بعد از 10 سال خود تبعیدی ,در پاریس, به کشور بازگشت و در انتخابات سال 2006 مجددا رئیس جمهور شد !!البته او دستور قتل عام 350 نفراز چریکهای مائویست "حزب کمونیست م.ل.م "- ملقب به "راه روشنائی"- را نیز ,درپی اعتصاب غذای زندانیان چریک, طی عملیاتی که باعث نابودی بخش عمده یکی از دو زندان در لیما گشت , در سال 1986 صادر کرده بود .
(7)alanismoبر وزن همون اسم کوچک رئیس جمهورجانی و فاسد ذکر شده در بالا
(8)منظور باند رئیس جمهور سابق ,دیکتاتور مسلک( ملقب به پینوشه پرو) بنام آلبرتو فوجی موری,که با پیاده کردن مشی نئولیبرالیسم در حیطه اقتصادی, توام با قتل دها نفرانسان بیگناه وبدروغ متهم شده به پیروی از "تروریسم" حزب مائویست "راه روشنائی" در کنار مشاور موزی / زیرک و مافیا مسلکش بنام ولادیمیر لنین مونته سینو(آره روسی پروئی!!) که بمدت ده سال(2010-1990) بر پرو حکومت کردند!!هر کاری بگین از این دوقلوهای همدست بیشرم در قدرت بر اومد, منجمله فرستادن 170 کیلو مواد مخدر-کوکئین- با هواپیمای مخصوص رئیس جمهوری به خارج کشور ...و دزدیهای کلان و رشوه دادن به نمایندگان "مخالف" در کنگره برای تعویض حزب و پیوستن به دولت و....و....توبخوان حدیث این مجمل !!البته یادآور میشوم که فوجی موری در آخرین ماه از دومین دوره رئیس جمهوریش در 2000 ,درپی لو رفتن یکی از دهها ویدئوهائی که مونته سینو از رشوه دادنهایش به سیاستمداران و صاحبان رسانه های جمعی مثل تلویزیون و...ضبط کرده بود ,شرکت در کنفرانسی در آسیای جنوب شرقی را بهانه کرده و فرار رو بر قرار ترجیح داد و به ژاپن گریخت !! و در پی حماقتی در نوامبر 2005,وقتی به شیلی سفری کرده بود, دولت پرو در طلب استردادش از شیلی موفق شد او را به پرو برگرداند. و پس از محاکمه ای طولانی بخاطر جنایات علیه بشریت در آوریل 2009ا به 25 سال زندان محکوم گرداندند. البته ناگفته نماند او در زندانی بغایت لوکس (در محیطی بمساحت 1200 متر مربع , با دکتر مخصوص و آمبولانس دم دست و 24 ساعت اجازه ملاقات توام با 8 اتاق- منجمله برای مطالعه و نقاشی و....) بسر میبرد!! تازه اخیرا دخترش و نمایندگان جنبش فوجی موریسم در کنگره کمپینی مبنی بر آزادیش براه انداخته اند !! بیشرمی که حد و حساب نداره .
(9)Keiko Fujimori اسم دختر فوجی موری میباشد. او که در دوره دوم رئیس جمهوری پدرش بخاطر جدائی مفتضحانه والدینش (مادرش خانم سوزانا توسط پدرش مورد تحقیر وشکنجه قرار گرفته بود ,چرا که او از دست داشتن خواهر شوهرش و شوهر خواهر شوهرش در دزدی از کمکهای اهدائی ژاپنی ها به کشور پرو- در پی وقوع زلزله دهشتناکی - پرده برداشته بود و بالطبع باعث تنفر آلبرتو از خود شده بود)به "زن اول کشور" نیز منتخب شده بود, با پولهای ربوده شده توسط پدرش از خزانه مملکت به آمریکا فرستاده شد و در دانشگاه بوستن فوق لیسانس علوم سیاسی گرفت , در سال 2011 در انتخابات رئیس جمهوری نیز شرکت کرد و باخت, الان در کنگره جزو 21عضو کریه و نفرت انگیز پارلمانی پیروان فوجی موریسم میباشد .
(10)Criollaنام فرهنگ نژادی میباشد که از ادغام اسپانیائی های استعمار کننده و اشغالگر با بومی های پروئی پدیدار شدند. و عمدتا حامل خصلتهائی فرصت طلبانه , دغلکارانه ,دروغگویانه و بی پرنسیپ میباشد
(11)Cocina Peruanaمتنوع بودن خوراک پروئی در کنار ادغام خلاقانه و دلپذیر ادویه جات چینی, ژاپنی, ایتالیائی به محصولات بومی ,که خود از موهبت طبیعی- جغرافیای وتنوع بی نظیری ناشی میباشد, در چند سال گذشته به درجه اعلای جهانی رسیده. در حقیقت غذای پروئی یکی از 10 بهترین و جزو چهارتای اول در جهان انتخاب شده است .
(12)Play station
(13)طعنه به رئیس جمهور کنونی اویه نتا اومه لا (بی شخصیت , دروغگو و "خائن " به قول و قرارهای انتخاباتی اش ) میباشد که با بیشرمی هرچه تمامتر خودش پا پیش گذاشت و چند ماه قبل در مصاحبه ای مطبوعاتی گفت "من نمیدونم چرا خانواده فوجی موری بخشش رئیس جمهوری را برای فوجی موری طلب نمیکنند " ! ؟ و از آنروز تا به امروز دختر و پسرش, که هر دو نماینده فوجی موریسم در کنگره هستند, با کمال پرروئی و بدروغ که' پدرمان سرطان دهان دارد و حالش وخیم هست و الی آخر' بدنبال این خواست راه افتاده و خشم بالحق مخالفین این دیکتاتور جانی در جامعه مدنی ( بخصوص خانواده شهدای جنگ داخلی که توسط ارتش و گروه ضربت سازماندهی شده توسط سازمان مخفی و شبه نظامی " له کولینا *" از یکطرف و راه روشنائی از طرف دیگر به قتل رسیده اند) را بر انگیخته اند .
(*)La Colinaتمامی اعضای این باند جانی نیز در زندان میباشند
(14) Correo & Peru 21اولی("کوره و" یعنی پست),همانند روزنامه "کیهان" خامنه ای ,فاشیست مسلک است و حامی سرسخت فوجی موری و بینش اقتدارگرایانه و تمامیت خواهانه اوست .در حالی که دومی هر چند به بدی اولی نیست-چرا که برای حفظ ظاهرهم که شده یکی دو نفر نویسنده مترقی نیز در آن قلم میزنند- ولی بمانند اولی حامی سرسخت سیاستهای نئو لیبرالیسم وحشیانه و دشمن خونین حتا سوسیال دموکراسی آبکی نیز هم میباشد !!
(15)montonerasچریکهائی که در کوهپایه های آند به صفوف "رزمندگان" نیکولاس ده پیه رولا(*) پیوستند که در سال 1895 به جنگ رئیس جمهور وقت (بنام آندرس که سه رس*) رفت ,او را ساقط کرد و در انتخابات همان سال برای دومین بار به رئیس جمهوری پرو(بمدت 4 سال) منتخب شد(*) Andres Avelino Caceres .
(*)Nicolas de Pierolaجالب توجه میباشد که این مردک در سال 1879 -وقتی شیلی به پرو حمله کرد -اولین دوره رئیس جمهوریش را میگذراند . در این جنگ خانمانسوز ,که در پایان آن در سال 1883پرو دو شهر از جنوبی ترین بخش کشور را از دست داد, وقتی شیلیائی ها در سال 1881 به لیما رسیدند او فرار را بر قرار ترجیح داد و به کوهستانهای آند گریخت!! در آنجا به سال 1882 حزب "دموکرات " -فقط در اسم-را بنیان گذارد . او عملا بنیانگذار دوره ای از تاریخ پرو بنام "جمهوری آریستوکراتی" پرو (بخوان سیاه ترین دوران نمایندگی حاکمین یک مشت از فاسدترین و خود فروشترین زمینداران بزرگ و تجار) میباشد . به او لقب خلیفه نیز داده اند !!
بزبان ساده تر, بمانند اکثر کشورهای جهان 90%-اگر نه بیشتر- زمامداران در پرو (بخوان دولتمردان کشور) یه مشت آدم بی لیاقت ,مزدور ,خودفروش, دزد و جانی بوده اند . یعنی دقیقا صفات برازنده کشورمداران .
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی