۱۳۹۲ اسفند ۷, چهارشنبه

 
بر گرفته شده از صفحه : رفیق روزا روشن عزیز
پیمان پایدار
رزا: هنوز انسانهایی هستند که همه چیز را برای همه کس میخواهند. با تشکر از فرستادن لینک کتابها.
دوستان عزیزی که کتابها را دانلود می کنند، لطفن کتاب ها را در سرور های مختلف برای دیگران آپلود کرده و بطور شبکه ای لینکهای جدید را پخش کنیم.
همه ی دانش، برای همه...

عنوان:  آنارشیسم سیاست شاعرانه
لینک دانلود کتاب آنارشیسم سیاست شاعرانه بصورت پی دی اف در زیرhttp://www.inventati.org/sabotage/index.php?title=%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:Anarchism-Herbert_read.pdf


نویسنده :  هربرت رید
مترجم :  حسن چاوشیان
ناشر:  اختران
سال انتشار:  ۱۳۹۱
تعداد صفحات:  ۳۰۸
واژه آنارشی در جهان غرب مایه پریشانی اكثر مردم می شود؛ این واژه حاكی از بی نظمی، خشونت و عدم قطعیت است. آنها برای ترسیدن از چنین چیزهایی دلایل خوبی دارند، زیرا سال هاست كه با آنها زندگی كرده اند، البته نه در جوامع آنارشیستی (كه هرگز وجود نداشته اند) بلكه درست در همان جوامعی كه بیشترین ترس از آنارشی را داشته اند، یعنی دولت ـ ملت های نیرومند روزگار مدرن. هربرت رید، نویسنده این اثر، شاعر و فیلسوف هنر، یك آنارشیست است.
هربرت رید از رهگذر تجربه های خاص خویش به آنارشیسم فلسفی رسید. «رویكرد زیباشناسانه به سیاست» مفهومی است كه رید در كتاب حاضر به مخاطبش عرضه می كند.
او معتقد است نظم و ترتیب فعلی دنیای سیاست، به قسمی كه در جهان امروز می بینیم، نظمی است كه به جامعه تحمیل می شود؛ نه مردم آن را می خواهند، و نه آن وقعی به نیازهای مردم می گذارد؛ به همین دلیل، آشوبناك و ویرانگر است. سیاست بختكی است كه بر احساسات ما سنگینی می كند. سیاست ناقض اساسی ترین اقتضای زیباشناسی است ـ بی بهره از زیبایی است. سیاست تحمیلی است، مثل صدایی كه با چنان بسامدی به گوش ما بكوبد كه فریادمان درآید، و كسانی كه آن را به راه انداخته اند، آن را موسیقی بنامند. «نظم» زندگی مدرن چنان همهمه و جنجالی است كه ما را نسبت به الحان ظریف تر و ملایم تر جهان تقریباً ناشنوا ساخته است. آنارشیست ها معتقدند كه نهاد سرمایه داری نهادی ویرانگر غیرعقلانی و ناانسانی است. سرمایه داری حریصانه منابع سرشار زمین را می بلعد و سپس مقادیر انبوهی از محصولات را با آنها سرهم بندی می كند.
آنارشیست ها می گویند هر ۲ نوع بوروكراسی سرمایه داری و سوسیالیستی زمانه ما نتوانسته اند به بزرگ ترین وعده خویش، كه استقرار دموكراسی است، عمل كنند. جوهر و ذات دموكراسی این است كه مردم باید كنترل زندگی خویش را در اختیار داشته باشند، ولی زندگی های ما با مجتمع سیاسی ـ نظامی ـ صنعتی دولت های بزرگ هدایت می شود.
آنارشیست ها معتقدند كه عبارت «نظم و قانون» از نیرنگ های بزرگ دوران ماست. قانون موجب نظم نمی شود. قانون، اگر چیزی به دنبال آورد، همانا نظم دولت توتالیتری، یا نظم ارتش است كه در آنها ترس و تهدید موجب می شود مردم سر جای خود بمانند. قوانین، بنابه طبع، نمی توانند جامعه خوبی بیافرینند؛ چنین جامعه ای فقط به دست شمار عظیم مردمانی خلق می شود كه ذخایر و منابع و نیز خودشان را به صورت داوطلبانه به نظم و ترتیب می كشند. آنارشیست ها تمدن مدرن را به نقد می كشند و می گویند كه تمدن مدرن، با «حكومت قانون» و فعالیت های غول آسای صنعتی، و با «دموكراسی نمایندگی»اش، چه چیزی به ارمغان آورده است؟ در حالی كه خود آنارشیست ها هم متهم شده اند كه طرفدار خشونتند و آن را روش ایجاد تغییر انقلابی می دانند. اما حقیقت این است كه آنارشیست ها تغییر انقلابی را چیزی فوری و بی واسطه می انگارند، چیزی كه هم اكنون هرجا كه هستیم، هرجا كه زندگی می كنیم، و هرجا كه كار می كنیم باید انجام دهیم. چنین انقلابی یك هنر است.یعنی نیازمند جسارت تخیل نیز هست.
آنارشیست ها می كوشند رابطه پیچیده و بغرنج نهادهای در حال تغییر و فرهنگ در حال تغییر را سر و سامان دهند. آنان می دانند كه ما باید هم اینك در فرهنگ شروع به انقلاب كنیم: اما این را هم می دانند كه این انقلاب بسیار محدود خواهد بود تا وقتی كه راه تازه ای برای زندگی توده های مردم باز شود. «رید» در این باره می نویسد: «نمی توان فرهنگ را از بالا تحمیل كرد ـ فرهنگ باید از پائین بجوشد. فرهنگ از میان مردم، از بطن كار و زندگی روزانه آنان برمی آید. فرهنگ تجلی خودجوش سرخوشی های مردم در زندگی و در كار است، و اگر این سرخوشی وجود نداشته با شد، فرهنگ هم وجود ندارد».
به اعتقاد هربرت رید فن و هنر انقلاب باید فراتر از آنچه «عقل» و آنچه «علم» می نامند برود. چون هم عقل و هم علم به تجربه ناقص گذشته محدود هستند.
هربرت رید
ترجمه حسن چاوشیان
نشر اختران
سیاست امروز بختکی ست که بر احساسات ما سنگینی می کند.سیاستی که بی بهره از زیبایی ست.سیاستی که تحمیلی ست ...مثل صدایی که با بسامد زیاد به گوش ما می کوبد و کسانی که آن را به راه انداخته اند،ناباورانه ،موسیقی می نامندش...نظم زندگی مدرن ،چنان بی نظمی تهوع آوری ست که تمام صداهای ظریف و ملایم جهان را دیگر نمی شنویم...

سارا- یکشنبه پانزدهم مهر 1386
اگر هدف شما تامین آزادی است، باید بیاموزید فارغ از فرمان فرمایی و اجبار رفتار کنید. ( برگمن )
وقتی صحبت از آنارشیسم به میان می آید، مرد ریشویی را تصور می کنیم که کلاه پت و پهنی بر سر دارد و بمب دست سازی در جیب ! اما بعد از خواندن کتاب "هربرت رید" ، شاعر و فیلسوف هنر، بی گمان این تصویر در ذهنمان رنگ خواهد باخت؛ تصویری که به گفته ی "رید"، دست ساخت مطبوعات بورژوایی است !
واژه ی آنارشی معمولا در اذهان ما بی نظمی، خشونت و عدم قطعیت را تداعی می کند اما هربرت رید در کتاب خود، "آنارشیسم، سیاست شاعرانه"، معتقد است که بشر سال هاست با این مفاهیم زندگی می کند. البته نه به سبب زندگی در جوامع آنارشیستی - که هرگز وجود نداشته اند - بلکه درست در دوران سیطره ی دولت- ملت های مدرن روزگار ما.
به عقیده وی، تمدن ما یک رسوایی تمام عیار است ! در هیچ دوره ای از تاریخ بشر، چنین آشوب اجتماعی سابقه نداشته است؛ آشوبی که به صورت زرادخانه های سلاح های شیمیایی و هسته ای، جنگ ها و مناقشات خشونت بار، فقر و گرسنگی، آسایشگاه های روانی و... مطرح می شود و این همه، حاصل سیاست عملی دوران ماست. فیلسوف آنارشیست باید کار خود را با آشکار ساختن پوچی و بی معنایی  همین سیاست عملی - که غالبا با آنارشیسم مقایسه می شود - آغاز کند و در پی آن باید خواهان پایان دادن به این اوضاع و شرایط و آوردن نظمی نوین به این جهان باشد. این امر تنها وقتی ممکن می شود که تمدن ما از نو ساخته شود چون در غیر این صورت، همه ی فعالیت های فکری ما بیهوده خواهد بود.
هربرت رید معتقد است که تنها راه برای ایجاد این نظم نوین، قیام و انقلاب است اما تاکید می کند که موثرترین شکل شورش و انقلاب، درین دنیای خشونت باری که ما در آن زندگش می کنیم، عدم خشونت است ! روح کلی یک قیام و طغیان، کلیت یک تمدن پوچ و مهمل را نشانه می گیرد و این ممکن نیست مگر آنکه انقلاب در عادات اندیشیدن و عادات اخلاقی انسان ها اتفاق بیفتد. به اعتقاد وی، انقلاب در معنای واقعی اش با خشونت و ضرب و زور به دست نمی آید بلکه انقلاب باید در ذهن و کردار آدمیان پا بگیرد. انقلاب در مفهوم عام، چیزی را تغییر نمی دهد بلکه فقط دسته ای از سروران و اربابان را جانشین دسته ای دیگر می کند. اما انقلاب واقعی به معنای استقرار ارزش های انسانی نو و روابط اجتماعی جدید و نگرش دگرگون شده ی انسان به انسان است. این انقلاب فوری و بی واسطه، هم اکنون، هر جا که هستیم، باید اتفاق بیفتد و این یعنی تغییر دادن روابط اقتدارطلبانه بین زنان و مردان، والدین و فرزندان و ...
این اقدام انقلابی را نمی توان در هم شکست چون در زندگی هرروزه به پا می شود؛ در سوراخ سمبه های ریزی که دستان زورمند اما درشت و زمخت قدرت دولت نمی تواند به آسانی به آن برسد چرا که سرشت آدمی را تغییر می دهد و این زمینه ی تغییر زندگی اجتماعی آدمی است.
نکته ی دیگری که در نظریات رید یکسره با تصور ما از آنارشیسم در تضاد است، تعبیر او از هنرمند و فردیت آدمی است. وی می نویسد: " ارزش یک تمدن، تنها با کیفیات و دستاوردهای نمایندگان آن، یعنی فیلسوفان و شاعران و هنرمندانش ارزیابی می شود و پیشرفت، به معنای استقرار تدریجی تمایزیافتگی های کیفی بین افراد جامعه است. هرچقدر جامعه بیشتر پیشرفت کند، فرد با روشنی و وضوح بیشتری در برابر گروه قرار می گیرد. به این ترتیب واحد و عنصر اصلی آینده، فرد است؛ دنیایی در خویش، خودبسنده و خودآفرین، که آزادانه می دهد و می گیرد اما ضرورتا یک روح آزاد است ! ابرمرد راستین کسی است که خویش را دور و مستقل از گروه نگه می دارد. هنرمند یک فردیت عینیت یافته است. او ضرورتا یک آنارشیست است و با همه ی معناهای دولت سازمان یافته، مخالف است؛ چه آنچه از گذشته به ارث برده ایم و چه آنچه به نام آینده به مردم تحمیل می شود؛ او آواره ی بی ایمان سرزمین بی صاحب تخیل خویش است و نمی تواند بدون دست کشیدن از وظایف اصلی خویش، در سردابه های بی روح یک حزب سیاسی آرام بگیرد. " اما در عصر ما هنر به هر ترتیب که شده عقیم می شود. این سرنوشت جهانی شاعرانگی است !
تمدن های جزم اندیش روزگار ما، بنا به ماهیت و ساختار اصول خود، ارزش هایی را از میان برمی دارند که هنرمند با آن ها و برای آن ها زندگی می کند. جهل و بی تفاوتی و بیدادگری سرمایه داری، که هنر را تا حد صنعتگری فرو می کاهد، روی دیگر سکه ای است که خواهان استفاده از هنرمند برای مقاصد سیاسی خود است و در دولت های توتالیتر به منصه ی ظهور می رسد.
رید می گوید دولت های اقتدارطلب، جنگ ها و انقلاب ها، ثمری برای فرهنگ و هنر نداشته اند زیرا هیچ ثمری برای آزادی نداشته اند ! آزادی امری روان شناختی و فردی است و اوضاع و شرایطی است که روح بشر در آن به خودانگیختگی و خلاقیت می رسد و تا زمانی که دولت وجود دارد آزادی ممکن نیست. پیشنهاد او برای حذف دولت از زندگی بشر، روی آوردن به سیاست محلی و به رسمیت شناختن حق خودمختاری محلی مردم است. به این ترتیب، نمایندگان سیاسی، جانشین سیاست مداران حرفه ای خواهند شد؛ سیاست مداران عجیب الخلقه ای که سودایی جز رسیدن به مقام و قدرت ندارند و انگیزه شان همیشه جاه طلبی شخصی و جنون خودبزرگ بینی است ! همین ها کافی هستند تا هر فردی را دچار فساد ناشی از قدرت کنند.
عقاید هربرت رید درباره ی عدالت، آزادی، دین و ... نیز با پیش زمینه ی ذهنی ما از واژه ی آنارشیسم تفاوت بسیار دارد. شاید اگر وی نام دیگری بر اعتقادات خود می نهاد، می توانستیم راحت تر و به دور از پیشداوری، با نوشته ی او ارتباط برقرار کنیم. او خود نیز به این نکته واقف است اما ظاهرا نامی بهتر از آنارشیسم برای آموزه های خود نمی یابد. در هر حال، آنچه رید به آن معتقد است، هرچند ممکن است به نظر ما آرمان هایی اغراق آمیز، دور از واقعیت و کاملا غیرعملی جلوه کند اما شاید بتوانیم در این اعتقاد با او همراه باشیم که تنها آرمان های مهمل و غیرعقلانی و مبتنی بر شور و احساس می توانند بشر را به ادامه ی حیات امیدوار کنند و به او نیروی تحول و حرکت و زندگی را ارزانی دارند !
جملاتی از هربرت رید شاعر و منتقد بزرگ ادبی "دانش و فهم من از تاریخ فرهنگ مرا به این عقیده پایبند کرده است که جامعه آرمانی نقطه ایست در افقی که هر لحظه از دیده ناپدید میشود. ما مدام , بسوی آن در حرکت هستیم اما هرگز نمی توانیم به آن برسیم . با اینهمه باید با شور و شوق در کشاکشی رویاروی در گیر شویم". 

 لینک کتابهای دیگر در پست زیر:

معرفی چند کتاب آنارشیستی + لینک دانلود آنها + دانلود کتاب آن گونه که من زیستم/ اِما گُلدمن

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی