۱۳۹۳ فروردین ۷, پنجشنبه


(بخشی از خودزندگینامه آلبرت انیشتین برای کسانی که می گویند وی انسان دینداری بوده است)
 
در ابتدا من مذهبی بودم، مانند هر کودکی دیگر دستگاه آموزش و پرورش سنتی در مغز ما مذهب را کاشته بود،هرچند که پدر و مادر یهودی من بی دین بودند، فردی بسیار مذهبی شده بودم تا اینکه به سن دوازده سالگی رسیدم. با خواندن کتابهای علمی مشهور به این نتیجه رسیدم که بیشتر داستانهای کتاب مقدس درست نیستند. در نتیجه بطور مثبت و شدیدی به یک انسان آزاداندیش تبدیل شدم که اعتقاد داشتم دولت به عمد و با دروغ جوانان را فریب می دهد. هرچند این اندیشه بسیار خرد کننده بود اما شکلی از حس عدم اعتماد به اقتدار گرایی دولتی در من بوجود آمد و نگرش شکاکانه به اعتقادات خاص اجتماعی همواره در من بوده است و هرگز از من خارج نشده بلکه با دیدن شواهد و ارتباطاتی علت و معلولی میان آنها، این اندیشه روز به روز در من قویتر شده است.
 
آن بهشت مذهبی دوران جوانی که از میان هم رفت نخستین تلاش من برای رهایی از زنجیر خودساخته از موجودی که بوسیلهء آرزوها، امیدها و احساسات بدوی کنترل می شود، بوده است. در بیرون آن جهانی بزرگ قرار داشت که وجودش به ما آدمیان وابسته نبود و تنها بخشی از رازهای ابدی آن توسط اندیشه و بازرسی ما قابل دسترس می باشد. تامل در این جهان به آزادی و رهایی اشاره می کند و بزودی متوجه شدم که بیشتر انسانهایی که برایم ارجمند هستند و آنها را ستایش می کنم، این آزادی و اطمینان درونی را یافته اند و یا پیگیری می کنند.
 
درک ذهنی این جهان بیرونی در چهارچوب توانایی های ذهنی من چه خودآگاهانه چه ناخودآگاه تنها هدف نهایی من است. همانند مردان پرانگیزه ای که در گذشته و حال و بینشی که آنها بدست آورده اند، دوستانی بودند که هرگز حاضر به از دست دادن آنها نیستم. اما راه رسیدن به این بهشت هرچند به جذابیت و راحتی بهشت وعده داده شده توسط ادیان نیست؛ ولیکن قابل اعتماد است و من هیچگاه از برگزیدن آن پشیمان نخواهم شد.
 
- آلبرت انیشتین - برگرفته از خودزندگینامه وی که در سال ۱۹۷۹ در شهر ایلینویز امریکا چاپ شده است
 ***********************
بر گرفته شده از: صفحه کانون اگنوستیک ها و آتئیست های ایران
--------------------------------
As the first way out there was religion, which is implanted into every child by way of the traditional education-machine. Thus I came - though the child of entirely irreligious (Jewish) parents - to a deep religiousness, which, however, reached an abrupt end at the age of twelve. Through the reading of popular scientific books I soon reached the conviction that much in the stories of the Bible could not be true. The consequence was a positively fanatic orgy of freethinking coupled with the impression that youth is intentionally being deceived by the state through lies; it was a crushing impression. Mistrust of every kind of authority grew out of this experience, a skeptical attitude toward the convictions that were alive in any specific social environment-an attitude that has never again left me, even though, later on, it has been tempered by a better insight into the causal connections. It is quite clear to me that the religious paradise of youth, which was thus lost, was a first attempt to free myself from the chains of the "merely personal," from an existence dominated by wishes, hopes, and primitive feelings. Out yonder there was this huge world, which exists independently of us human beings and which stands before us like a great, eternal riddle, at least partially accessible to our inspection and thinking. The contemplation of this world beckoned as a liberation, and I soon noticed that many a man whom I had learned to esteem and to admire had found inner freedom and security in its pursuit. The mental grasp of this extra-personal world within the frame of our capabilities presented itself to my mind, half consciously, half unconsciously, as a supreme goal. Similarly motivated men of the present and of the past, as well as the insights they had achieved, were the friends who could not be lost. The road to this paradise was not as comfortable and alluring as the road to the religious paradise; but it has shown itself reliable, and I have never regretted having chosen it.
Albert Einstein's Autobiographical Notes, Open Court Publishing Company, LaSalle and Chicago, Illinois, 1979. These paragraphs appear on pp 3 & 5.

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی