۱۳۹۲ بهمن ۱۱, جمعه

«شازدگان سرخ»، وارثان سرمایه دار مائوتسه دونگ

 
بعاریه گرفته شده از صفحه رفیق نادر.تیف
روزنامه ی فرانسوی لوموند در یک رشته مقالات مستند و تحقیقی که در شماره های ٢٣ و ٢۴ و ٢۵ ژانویه ٢٠١۴ منتشر نمود، گوشه ای از فساد فراگیر و ابعاد گسترده ی حاکمیت یکی از هارترین دولت های سرمایه داری موجود را که «جمهوری خلق چین» نام دارد و با «حزب کمونیست چین» اداره می شود، افشاء نمود.

رشته مقالات لوموند در همکاری با کنسرسیوم جهانی روزنامه نگاری تحقیقی (ICIJ) نوشته شده است. این کنسرسیوم توانست در ماه آوریل ٢٠١٣ به بیش از دو و نیم میلیون فایل که روی یک هارددیسک نقش بسته بود، دست یابد. این فایل ها نشان می دهند که بزرگ ترین سرمایه داران چین با استفاده از نفوذی که از دیرباز در حزب کمونیست چین داشته و دارند و با بنیان گذاری ده ها هزار شرکت فراساحلی در «بهشت های مالی» همچون جزایر ویرجین انگلستان واقع در دریای کارائیب توانسته اند به ثروت های افسانه ای دست یابند.

روزنامه لوموند نام این سرمایه داران را «شازدگان سرخ» گذاشته و روابطشان را با سران دیروز و امروز حزب کمونیست چین که تمام قدرت سیاسی را قبضه کرده اند اثبات کرده است. رشته مقالات لوموند نشان می دهند که چگونه شازدگان سرخ در انظار عمومی همچنان به تمایلات «خلقی» خود پای می فشارند و در پشت پرده با استفاده از نفوذی که در دستگاه اختاپوسی حزب کمونیست چین دارند به میلیاردرهای بزرگ تبدیل شده اند.

فایل هایی که کنسرسیوم جهانی روزنامه نگاری تحقیقی به دست آورده حاکی از آن است که بیست و دو هزار چینی و هنگ کنگی صاحبان شرکت های فراساحلی هستند که در بهشت های مالی همچون جزایر ویرجین انگلستان، جزایر کیمن انگلستان، کشور لیختن اشتاین و غیره قرار دارند. یکی از ایشان شوهرخواهر شی جین پینگ، رئیس جمهور کنونی جمهوری خلق چین است که دنگ جیاگی نام دارد و با سرمایه گذاری در املاک و فلزات کمیاب میلیونر شده است. شی جین پینگ در ١۴ مارس ٢٠١٣ به ریاست جمهوری چین رسید. یک سال قبل از رئیس جمهور شدن به عنوان دبیراول حزب کمونیست چین اعلام نمود که کارزاری علیه فساد راه اندازی می کند. با این حال علیه فعالان «جنبش شهروندان جدید» وارد عمل شد و تاکنون ۶۵ تن از ایشان را دستگیر و روانه ی زندان کرده است. جنبش شهروندان جدید فقط یک خواسته دارد و آن هم این است که هفت نفری که عضو دفتر دائمی حزب کمونیست چین هستند فهرستی از دارایی ها و اموال شخصی و خانوادگی خود را منتشر نمایند. دفتر دائمی حزب کمونیست چین بالاترین ارگان رهبری حزب کمونیست چین است. حزب کمونیست چین که تمام قدرت سیاسی را در دست دارد و به هیچ گروه و حزب دیگری اجازه ی فعالیت نمی دهد هشتاد میلیون نفر عضو دارد که در مقایسه با یک میلیارد و سی صد و پنجاه میلیون نفر جمعیت این کشور برابر با شش درصد می شود. دویست نفر عضو کمیته ی مرکزی حزب هستند. ارگان بالاتر کمیته ی مرکزی دفتر سیاسی با بیست و پنج عضو است و کمیته ی دائمی با هفت عضو عالی ترین ارگان رهبری حزب کمونیست چین است.

جنبش شهروندان جدید که در میان فعالانش سرمایه دارانی نیز دیده می شود، تشکلی غیرقانونی و نوظهور است. دستگاه قضائی دولت – حزب چین روز ۲۲ ژانویه ۲٠١۴ همزمان با انتشار فایل های ChinaLeaks محاکمه ی ژو ژیایونگ را آغاز کرد. او چهل ساله و عضو جنبش شهروندان جدید است. استاد دانشگاه و دانش آموخته ی حقوق است. زمانی که رویدادهای میدان «تیان آن من» در بهار ١٩٨٩ با سرکوب شدید دولتی مواجه شد یک سندیکای مستقل کارگری چین که حق فعالیت نداشت و غیرقانونی اعلام شد چرا که به حزب کمونیست وابسته نبود، تراکتی را روز ٢٠ آوریل ١۹۸۹ منتشر نمود. این تراکت کارگری دارای ده پرسش از کمیته ی مرکزی حزب کمونیست بود. یکی از این سئوالات این بود:«دنگ پوفانگ [پسر دنگ ژیائوپینگ، رهبر وقت چین] چقدر پول در زمین های گلف هنگ کنگ خرج کرده است و این مبلغ از کجا آمده است؟»

یکی دیگر از سران برجسته ی دولت – حزب کمونیست چین ون جیابائو نام دارد که از سال ٢٠٠٣ تا ٢٠١٣ نخست وزیر بود. خود را «پدربزرگ غم خوار هم میهنان» می دانست. اسناد کنسرسیوم جهانی روزنامه نگاری تحقیقی نشان می دهند که پسر ون جیابائو که ون یونسونگ نام دارد در سال ٢٠٠۶ با همکاری یک بانک بزرگ سوئیسی به نام «کردیت سوئیس» شرکتی در جزایر ویرجین انگلستان تأسیس نمود. یونسونگ همچنان در رأس شرکت دیگری است که می خواهد به بزرگ ترین شرکت ماهواره های آسیا تبدیل گردد. دختر ون جیابائو به نام ون روچون نیز با استفاده از نفوذ پدر نخست وزیرش شرکت هایی در جزایر ویرجین ثبت نمود. روچون فقط در یک قلم در طی دو سال ماهی ۷۵٠٠٠ دلار از جی. پی مورگان برای مشاوره دهی دریافت کرد. تحقیقات کنسرسیوم روزنامه نگاری تحقیقی با استفاده از فایل های به دست آمده نشان می دهند که خانواده ی ون در مجموع بیش از دو میلیارد یورو ثروت اندوخته است. هیچکدام از اعضای خانواده ون درخواست های متعدد روزنامه نگاران کنسرسیوم را برای مصاحبه نپذیرفتند و از سوی دیگر اطلاعات ایشان را تکذیب نکردند.

یادآوری یک نکته در باره ی شرکت های فراساحلی مغتنم است. برای مثال در جزایر ویرجین انگلستان که مجموعاً یک صد و پنجاه و سه کیلومتر مربع وسعت دارند، هشتصد و پنجاه هزار شرکت ثبت شده اند. این شرکت ها فقط نشانی پستیشان در آن جاست تا بتوانند از مالیات پردازی فرار نمایند. مثلاً یک بانک بسیار بزرگ فرانسوی به نام ب. ان . پ. پاریبا در این جزایر ثبت است و در چین بسیار فعال است. زمانی که روزنامه نگاران کنسرسیوم جهانی روزنامه نگاری تحقیقی به پایتخت این جزایر که تورتولا نام دارد، رفتند و خواهان گفت و گو با مسئولان این بانک شدند، ایشان ضمن نپذیرفتن آن به روزنامه نگاران گفتند که نباید با دفتر مرکزی بانک در پاریس تماس گرفت چرا که این بانک دیگر در جزایر ویرجین نیست و به جزایر انگلیسی جرسی و سنگاپور رفته است. نیل اسمیت، وزیر اقتصاد و بودجه ی جزایر ویرجین نیز گفت و گو با روزنامه نگاران را نپذیرفت و همسرش خشمگینانه به انتشار اسناد در رابطه با «مشتریان» چینی جزایر برخورد نمود.

دیگر اسناد به دست آمده نشان می دهند که تعداد زیادی از نزدیکان دنگ ژیائوپینگ، رهبر چین از سال ١٩٧٨ تا ١٩٩٢، لی پنگ، نخست وزیر از سال ١٩۸۸ تا ١٩٩۸ و هو جینتائو، رئیس جمهور از سال ٢٠٠٣ تا ٢٠١٣ سرمایه داران بزرگ چینی بوده و هستند. در پایان دهه ی نود میلادی فو لیانگ، پسر پنگ ژن جزو کسانی بود که تصمیم گرفت دارایی های خود را به بهشت های مالی خارج از چین بفرستد. پنگ ژن یکی از هشت نفری است که در حزب کمونیست چین «فناناپذیر» نامگذاری شدند. فولیانگ ثروت خود را با سرمایه گذاری در کشتی های مجلل و زمین های گلف و غیره به دست آورد. از سال ١۹۹۷ تا ٢٠٠٠ دارای پنج شرکت فراساحلی در جزایر ویرجین انگلستان در دریای کارائیب بود. یکی دیگر از نزدیکان رهبران حزب کمونیست که دارایی برابر با ده میلیارد دلار دارد «ما خوانتگ» نام دارد و مجله ی فوربس وی را پنجمین میلیاردر چینی می داند. استیو دیکینسون، وکیل آمریکایی که در چین کار می کند تمسخرآمیزانه گفت:«چه دلیلی دارد که در رهبری حزب کمونیست باشید و یک یا دو میلیارد دلار برای خانواده ی خود جمع نکنید؟»
بسیاری از شرکت ها و میلیاردرهای چینی از شرکت های فراساحلی (offshore) با اهدافی غیرقانونی استفاده می کنند. در سال ٢٠١٣ یکی از مدیران راه آهن به نام ژانگ شوگوانگ در دادگاهی اعتراف کرد که مبلغ ٨ / ٢ میلیارد دلار را در حساب های فراساحلی گذاشته است، این در حالی است که بانک مرکزی چین خبر داد که مسئولان دولتی از اواسط دهه ی هشتاد میلادی دست کم یک صد و بیست میلیارد دلار را به خارج منتقل نموده اند. هر سال ده ها میلیارد دلار از چین خارج و به آن وارد می شوند. یک تشکل غیردولتی به نام Global Financial Integrity چین را قهرمان خروج غیرقانونی مبالغ هنگفت ارزیابی کرد. بر اساس برآورد این تشکل فقط بین سال های ۲٠٠۲ تا ۲٠١١ رقم نجومی یک هزار و هشتاد میلیارد دلار از چین خارج شده است.

در صنعت نفت چین نیز قدرت سیاسی با سرمایه گذاران روابط نزدیکی دارد. دو شرکت نفتی Sinopec و PetroChina جزو پنج شرکت نخست بزرگ جهانی بر اساس طبقه بندی مجله ی فوربس هستند. چنین است که پسر ژو یونگ کانگ توانست یک کارخانه ی غول پیکر پتروشیمی را تأسیس کند. ژو یونگ کانگ در سال ۲٠١۲ بازنشسته شد. عضو کمیته ی دفتر دائمی حزب کمونیست (عالی ترین ارگان رهبری بین دو کنگره) و مسئول امنیت درونی حزب بود. پتروشیمی که پسرش با رشوه دهی تأسیس نمود در پنگ ژو قرار دارد و می تواند ده میلیون تن نفت را در سال تصفیه کرده، هشتصد هزار تن اتیلن تولید نماید. ساخت این پتروشیمی ۶ / ۴ میلیارد یورو هزینه داشت و بزرگ ترین پروژه ی منطقه ای در چین پس از انقلاب ١۹۴۹ ارزیابی شد. مسئله این است که فرزند این عضو بلندپایه ی حزب کمونیست بر خلاف نظر زمین شناسان که منطقه را زلزله خیر و نامناسب برای احداث چنین کارخانه ای ارزیابی نمودند، توانست با ارتباطات دولتیش و باج دهی تأسیس نماید چرا که با توجه به مجاورتش با قراقستان سوددهی بیش تری دارد. منطقه ای که این پتروشیمی در آن قرار دارد کانون زلزله ای است که سی شوان را در سال ۲٠٠۸ تخریب نمود و هفتاد هزار قربانی بر جای گذاشت. فرزند عضو بلندپایه اما بر خلاف نظر زمین شناسان و هواداران محیط زیست کارخانه اش را ساخت چرا که پشتیبانی جیانگ جیه مین را داشت که رئیس کل PetroChina بود. همو بود که نظر موافق وزرای مربوط را در دولت جلب کرد. جالب این جاست که جیانگ جیه مین در ١ سپتامبر ۲٠١٣ به دلیل «تعرض بزرگ انضباطی» که نام دیگر فساد است برکنار شد.

چه نتیجه ای می توان از مطالب منتشرشده و ChinaLeaks گرفت؟


 نزدیک به یک سده پیش، خوانشی قلابی و جعلی از سوسیالیسم با یک تصادف تأسف بار تاریخی به نام لنینیسم در کشوری عقب مانده به نام روسیه پیش افتاد. این خوانش به نام مبارزه برای عدالت اجتماعی به سرعت و در زمان حیات لنین هر صدای مخالفی را به بهانه ی ارتجاعی و در خدمت سرمایه داری بودن آن در نطفه خفه کرد و نامش را «دیکتاتوری پرولتاریا» گذاشت. این خوانش که «دولتی نوین» پایه گذاری نمود خود با «نپ» به بازسازی نظم سرمایه داری همت گماشت. نمی توان کشتارهای زمان استالین را یادآوری کرد و فراموش کرد که او خودش را «شاگرد» لنین می دانست. چه بسیار بودند پرولترهایی که نخست در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و سپس در دیگر کشورهای اقمار در میان نخستین قربانیان چنین دولت هایی بودند. اکنون روسیه، رومانی، لهستان و بقیه کشورهای بلوک شرق سابق دارای دولت های سرمایه داری هار هستند و زحمتکشان این کشورها به مراتب از دیگر کشورهای سرمایه داری در آلمان، فرانسه و انگلستان دارای سطح زندگی پایین تر و حقوقی کم تر هستند. طرفه آن که سوسیال – دمکرات ها و جناح راست سرمایه داری که در کشورهای اروپای غربی نوبتی قدرت را به دست می گیرند دستاوردهای کارگری را یکی پس از دیگری بازپس می گیرند و می گویند: دیدید چه شد؟ رفقایتان در شرق شکست خوردند، شما دیگر باید بردگان تمام و کمال نظم سرمایه داری باشید.

نزدیک به ربع سده پس از فروپاشی کشورهای بلوک شرق تقریباً هیچیک از احزاب و گروه هایی که خود را مارکسیست، مارکسیست – لنینست، تروتسکیست یا مائویست می دانند نه خواسته و نه توانسته اند این فروپاشی را واکاوی نمایند و میان خود مناقشه هایی دارند. برخی مارکسیست ها، لنینیست ها را مسئول فساد دولت شوروی می دانند. استالینیست ها معتقدند همین که استالین سر بر زمین گذاشت و فردایش خروشچف به قدرت رسید شوروی سرمایه داری شد. ای کاش ایشان لااقل تحلیل هایشان را بر اساس ماتریالیسم دیالکتیک مارکس پایه گذاری می کردند تا چنین خزعبلاتی تحویل مردم نمی دادند. تروتسکیست ها که فاصله ی بسیار کمی با لنینیست ها دارند حتا یک کلمه درباره ی نقش مستقیم تروتسکی در سرکوب های نیروهای فعال انقلابی روسیه همچون زحمتکشان کرونشتات که شعارشان چیزی به جز «همه ی قدرت به شوراها» نبود، نمی گویند. علت ساده است، تروتسکیست ها هم مانند دیگر گرایش های مارکسیستی گمان می کنند که سوسیالیسم زوری می تواند کامیاب گردد. مائویست ها نیز در رابطه با چین همان برخوردی را می کنند که استالینیست ها با شوروی. تمامی این گروه ها و احزاب که در سال های اخیر یا هیچ گونه نقشی در جنبش های عمومی ضدسرمایه داری همچون سیاتل آمریکا یا «خشمگینان» اسپانیا و غیره نداشته اند یا به شکلی اندک در آن ها شرکت کردند دیگر نمی توانند مانند گذشته تأثیرگذار باشند چرا که کم تر کسی ادعاهایشان را برای مبارزه با استثمار و استقرار آزادی می پذیرد.
فروپاشی بلوک شرق، استقرار سرمایه داری دولتی در ویتنام، کوبا، کره شمالی همراه با رژیم های سیاسی سرکوبگر و خودکامه و واقعیت امروز چین نشان می دهند که هرگز نمی توان دولتی ایجاد کرد که علیرغم نام های پر زرق و برق همچون «اتحاد جماهیر سوسیالیستی»، «جمهوری خلق»، «جمهوری دمکراتیک»، «دولت کارگری»، «جمهوری شورایی» و غیره بتواند گامی هر چند کوچک برای آزادی و برابری بردارد. ساختار دولت با بازوهای عریض و طویلش به علاوه نظم تک حزبی سیاسی خودکامه شکست خود را به بهایی بس گزاف نشان داده است. آن چه جای تأسف است این که ایده آل انسانی سوسیالیسم که می توان در دو واژه ی آزادی و برابری توأمان خلاصه نمود نیز ضربه ی سختی خورده است. بی جهت نیست که اکنون در بطن یک بحران بی سابقه ی نظم سرمایه داری دوباره نیروهای نئوفاشیستی و نئو نازیستی در کشورهای اروپایی سربرآورده اند و نگران کننده پیشروی می کنند. بدیهی است که نه می توان و نه بایست در مقابل این وضعیت دست روی دست گذاشت و بی عمل و بیکار نشست. ساختمان آزادی و برابری نیازمند این نیست که آن را به فردا یا چندین سده ی دیگر فرستاد. مبارزه برای آزادی و برابری همین امروز، فردا و همیشه این جا، آن جا و همه جا با عمل مستقیم در چارچوب های فردی یا جمعی افقی، بدون رهبری و به خصوص بی هرگونه حزب و سازمان تمرکزیافته یا پیشرو و غیره ای در جریان است. این جنبش را باید مدام تقویت کرد تا بار دیگر امید را برای رهایی نوع بشر از هرگونه قید و بندی به وجود آورد و بساط استبداد و سلطه گری را با تمام دولت های رنگارنگش برچید.
نادر تیف
۶ بهمن ١٣۹٢ – ٢۶ ژانویه
٢٠١۴

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی