۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۹, دوشنبه

زاد روز حکیم عمر خیام نیشابوری(18م ماه می/ 28 ارذیبهشت 1393) بر همه آزادیخواهان و آتئیستهای ایران و جهان مبارک باد.

از صفحه کانون اگنوستیک ها و آتئیستهای ایران
 به یاد یکی از بزرگترین و نخستین شکاکین و به بیانی پدر ندانم گرایی ایران
چند رباعی از او که بیان فلسفه ی غنی او بوده را می خوانیم!!
 
خیام در اشاره به عدم باورش به بهشت و جهنم می گوید:
 
گویند کسان بهشت با حور خوشست / من می گویم که آب انگور خوشست
این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار / کاواز دهل شنیدن از دور خوشست 
تا چند زنم به روی دریا ها خشت / بیزار شدم ز بت پرستان و کنشت
خیام که گفت دوزخی خواهد بود / که رفت به دوزخ و که آمد ز بهشت
ای دل تو به ادراك معما نرسی، / در نكتهء زيركان دانا نرسی؛
اينجا ز می و جام، بهشتی میساز / كانجا كه بهشت است رسی يا نرسی!
*************************** 
در باره محکوم بودن حکم ازلی و بی دخالت بودن آفریدگار می گوید و حتی به این آفریدگار هم به دیده شک می نگرد:
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من / وین حرف معما نه تو خوانی ونه من 
هست از پس پرده گفتگوی من و تو / چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من
صانع به جهان کهنه همچون ظرفیست / آبی است به معنی و به ظاهر برفیست
بازیچه کفر و دین به طفلان بسپار / بگذر ز مقامی که خدا هم حرفیست
دارنده چو ترکیب طبایع آراست / از بهر چه او فکندش اندر کم و کاست؟ 
گر نیک آمد شکستن از بهر چه بود! / ور نیک نیامد این صور، عیب کراست؟
گر کار فلک به عدل سنجیده بُدی / احوال جهان جمله پسندیده بُدی
ور عدل بُدی به کارها در گردون / کِی خاطر اهل فضل رنجیده بُدی؟
چون روزی و عمر بيش و كم نتوان كرد،/ خود را بكم و بيش دژم نتوان كرد؛
كار من و تو چنانكه رأی من و تست / از موم بدست خويش هم نتوان كرد 
تا خاك مرا بقالب آميخته اند، / بس فتنه كه از خاك برانگيخته اند؛
من بهتر ازين نمي توانم بودن / كز بوته مرا چنين برون ريخته اند. 
در گوش دلم گفت فلك پنهانی: / حكمی كه قضا بود ز من می دانی؟ 
در گردش خود اگر مرا دست بدی، / خود را برهاندمی ز سرگردانی
*********************
درباره پیام آوران و مدعیان وحی گاهی مستقیم و گاهی به کنایه می گوید:
آنانکه محیط فضل و آداب شدند / در جمع کمال شمع اصحاب شدند
ره زین شب تاریک نبردند به روز / گفتند فسانه ای و در خواب شدند
از جملهء رفتگان اين راه دراز، / باز آمده ای كو كه بما گويد راز؟
هان بر سر اين دو راهه از روی نياز، / چيزی نگذاری كه نمی آيی باز! 
گويند كه دوزخی بود عاشق و مست، / قولی است خلاف، دل در آن نتوان بست، 
گر عاشق و مست دوزخی خواهد بود، / فردا باشد بهشت همچون كف دست!
گويند: بهشت و حور عين خواهد بود، / وآنجا می ناب و انگبين خواهد بود؛ 
گر ما می و معشوقه گزيديم چه باك؟ / آخر نه به عاقبت همين خواهد بود
؟
********************
حتی می توان خیام را یک هستی گرای تام خواند چرا که بارها در بیهودگی و ندانستن هدف غایی زندگی بشر و در عین حال توجه به هستی او و ایجاد تعریف نوین از مفهوم بودن اشاره دارد که در رباعیات وی موج می زند و تنها یک نمونه می آوریم:
خیام اگر ز باده مستی خوش باش / با ماه رخی اگر نشستی خوش باش
چون عاقبت کار جهان نیستی است / انگار که نیستی چو هستی خوش باش

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی