شعری از محمد درویش : رفیق فقید فلسطینی مان- یادش همیشه با ماست....او هرگز نمرده است !!
"در آغوشِ پدر پناه میگیرد
پدر! مگذار به آسمان پرواز کنم
بالهایم تاب باد ندارند
"در آغوشِ پدر پناه میگیرد
پدر! مگذار به آسمان پرواز کنم
بالهایم تاب باد ندارند
و نورها کدرند
میخواهد به خانه برگردد ...
بی دوچرخه
بی پیرهنی نو
در آرزوی نیمکت مدرسه
و دفتر مشقهایش است
پدر! مرا به خانهامان ببر
تا مشقهایم را بنویسم
و آهسته آهسته
روی ساحل دریا
و زیر سایههای درختان نخل
زندگی کنم
این که چیز زیادی نیست
این که چیز زیادی نیست"
بی دوچرخه
بی پیرهنی نو
در آرزوی نیمکت مدرسه
و دفتر مشقهایش است
پدر! مرا به خانهامان ببر
تا مشقهایم را بنویسم
و آهسته آهسته
روی ساحل دریا
و زیر سایههای درختان نخل
زندگی کنم
این که چیز زیادی نیست
این که چیز زیادی نیست"
«محمود درویش»
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی