"فلسفه خدا ناباوری" : سخنانی چند از رفیق اما گلدمن عزیزمان
"آیا تمام خداباوران خدایشان را با نماد عشق و مهربانی به تصویر نکشیده اند؟ پس از گذشت هزاران سال از این موعظه ها، خدایان هنوز در برابر رنج نسل بشر ناشنوا باقی مانده اند. کنفسیوس دلواپس بدبختی/ فلاکت، منجلاب و تهی دستی مردم چین نبود و بودا در بی تفاوتی فلسفی اش نسبت به فقر/ تنگدستی و گرسنگی هندوی ستمدیده بدون تغییر باقی ماند. در حالی که یهوه در برابر فریادهای جگرسوز قوم اسرائیل کماکان ناشنوا مانده ست؛ مسیح بر علیه مسیحیانی که در حال کشتن یکدیگرند از مرگ بر نمی خیزد.
فلسفهء خداناباوری
بیان کننده مفهومی از زندگی است بدون هیچ گونه متافیزیکی یا نظمی الهی. خداناباوری مفهومی است از جهان واقعی و حقیقی، همراه با امکان های زیبائی دهنده ، گسترده و رهائیبخش ، بر علیه جهانی غیر واقعی، که با ارواح، پیشگویان و قناعت پیشگی اش بشریت را در خفتی ناگزیر نگاه داشته است.
این کره خاکی زیر تازیانه ایده خداباوری در خدمت هدف دیگری نبوده است جز اینکه ایستگاه موقتی برای آزمودن قابلیت انسان برای قربانی شدن تحت اراده الهی . اما هنگامی که انسان کوشید ماهیت آن اراده را ثابت کند، به او گفتند که دستیابی به اراده نامتناهی قادر مطلق برای" آگاهی متناهی انسان" کاملا بی فایده است. انسان زیر بار دهشتناک این قادر مطلق، همچون مخلوقی بی اراده، خسته و شکسته در تاریکی تا کمر خم شده است ".
اما گلدمن : گزیده ای از مقاله "فلسفه خداناباوری"
ترجمه از : پیمان پایدار
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی