ترانه عاشقانه زیبائی از: طبیب اصفهانی
غمت در نهانخانه ی دل نشیند
به نازی که لیلی به محمل نشیند
به نازی که لیلی به محمل نشیند
مرنجان دلم را که این مرغ وحشی
ز بامی که برخاست، مشکل نشیند
ز بامی که برخاست، مشکل نشیند
...
خَلَد گر به پا خاری، آسان برآرم
چه سازم به خاری که در دل نشیند؟
چه سازم به خاری که در دل نشیند؟
به دنبال محمل چنان زار گریم
که از گریهام ناقه در گِل نشیند
که از گریهام ناقه در گِل نشیند
پی ناقهاش رفتم آهسته، ترسم
غباری به دامان محمل نشیند
غباری به دامان محمل نشیند
به دنبال محمل، سبکتر قدم زن
مبادا غباری به محمل نشیند
مبادا غباری به محمل نشیند
عجب نیست خندد اگر گل به سروی
که در این چمن، پای در گل نشیند
که در این چمن، پای در گل نشیند
بنازم به بزم محبت که آنجا
گدایی به شاهی، مقابل نشیند
گدایی به شاهی، مقابل نشیند
«طبیب» از طلب در دو گیتی میاسا
کسی چون میان دو منزل نشیند
کسی چون میان دو منزل نشیند
طبیب اصفهانی
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی