ماجرای ماریه :علی دشتی
ماجرای ماریه
روزی ماریهٔ قبطی به دیدن محمد در خانهٔ حفصه (از زنان دیگر محمد) میآید. محمد و ماریه همانجا در بستر حفصه به خفتوخیز مشغول میشوند. در این اثناء حفصه که در خانه نبود در میرسد. فریاد اعتراضش بلند میشود. کار بالا میگیرد. پس محمد، در واکنش به قضیه، ماریه را بر خود حرام میکند. ولی بعدها از تصمیم خود عدول میکند — احتمالاً یا چون محمد ماریه را بسیار دوست داشتی یا چون ماریه بس اندوهگین شده بود— و در توجیه کار خود آیهای چند بر زبان میراند و دو زن دیگر را [عایشه و ...حفصه دختران عمر و ابوبکر را] تهدید میکند (سورهٔ تحریم).
[۴۸] چکیدهٔ آیات چنین است: پیغامبرا! چرا از بهر دلخوشی زنانت حلال خدای را بر خویش حرام میکنی…خدا راه سوگند شکستن را برایتان باز گذاشتهاست… چون پیغامبر با برخی زنانش رازی در میان نهاد همین که زنی این سخن با دیگری باز گفت خدا فرستادهاش را از بهری از آن بیاگاهانید…پس بهتر است شما دو زن [عایشه و حفصه] توبه کنید همانا کژدل گشتهاید. وگر پیغامبر طلاقتان دهد امید است که خدا همسرانی بهتر از شما ورا دهد: مؤمن و پاکیزه و … کالُم و دوشیزه.
[آتحریم 1یک الی پنج] این آیاتی که پشت سر هم در دفاع از محمد آورده
شدهاست به قول دشتی شخص را به شگفتی میاندازد که یک مسئلهٔ شخصی و خانوادگی و گفتگوی زن و شوهر در قرآن مطرح میشود.
شدهاست به قول دشتی شخص را به شگفتی میاندازد که یک مسئلهٔ شخصی و خانوادگی و گفتگوی زن و شوهر در قرآن مطرح میشود.
23 سال علی دشتی و
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی