چارلز داروین به چه باور داشت؟
نویسنده: شکاک منطق
بارها شده که دوستان دیندار به غلط و از روی کمبود مطالعه چارلز داروین کاشف فرگشت را فراماسونر (منکران فرگشت) یا حتی دیندار خطاب می کنند(کسانی که فرگشت را قبول دارند اما بپذیرند). برای نمونه می گویند او که خود دیندار بود چگونه می توان از نظریه فرگشت نتیجه گرفت خدایی وجود ندارد. گذشته از این که این سخن کلا مغلطه "توسل به مرجعیت" و کسانی که او را به دروغ فراماسونر می خوانند دچار مغلطه "آلوده کردن سرچشمه" می شوند و نشان می دهند که توهم توطئه چقدر در نگرش آنها رخنه کرده. در این مقاله سیر باوری داروین را بررسی می کنیم.
این درست است که داروین در نوجوانی حتی می خواسته روحانی دینی شود و به این منظور به دانشگاه کمبریج می رود، اما در میانه راه به علوم طبیعی علاقه مند می شود. او اتفاقا در ابتدا تمام تلاش خود را معطوف به اثبات علمی نظریه ای خدا محور(چیزی مانند فرضیهءغیرعلمی طراحی هوشمند) می کند. [۱,۲]
حتی در سفر به جزایر بیگلز او دیدی آفرینش زده به جهان داشت و دنبال اثبات آفریننده بود، اما یافته های این سفر وی را نسبت به نوشته های کتب مقدس دربارهء آفرینش به شک انداخت.[۳,۴] این شک در وی بود و حتی با ازدواج با همسرش که دیندار بود ولی دینداری غیرمتعصب ادامه یافت. در طول زندگی اش هم بارها شکیات خود را با همسرش گفتگو می کند.[۵] نقطه برگشت ناپذیر داروین مرگ دخترش "آنی"در سن ده سالگی بود. داروین در زمان مرگ دخترش همچنان در حال تحقیق فرگشت بود و فهمید که دخترش که محصول ازدواج فامیلی بود (اما وج وود همسر داروین دخترعمه اش هم بود) دارای مشکل توارثی است.[۶] وی بیماری دخترش را محصول جانبی فرگشت و تولیدمثل خویشاوندان دانست و مرگ دخترش را محصول انتخاب طبیعی. در این زمینه پس از مرگ دختر با همسرش جدل های دینی فراوانی کرد و حتی در نامه هایش نوشته که به اما گفته دعاهای تو هیچ اثری نداشت چون فرگشت قانون طبیعت است.[۷] از آن پس داروین دئیست و شکاک تمام عیار می شود تا جایی که دیگر از سال ۱۸۴۹ حتی برای تظاهر هم به کلیسا نمی رود و فقط به خدای آفریننده نخستین انهم با شک اعتقاد داشت.[۸] این مساله تا جایی پیش می رود که وقتی در سال ۱۸۷۹ یعنی ۳۰ سال بعد از ترک کامل کلیسا و سه سال پیش از مرگش از او درباره باورش می پرسند می گوید من آتئیست نیستم اما نگرش ذهنی خود را اگنوستیک می دانم.[۹]
فراموش نکنید که داروین از خانواده ای تحصیل کرده و فرهیخته آمده بود که دین سالها در خانوادهء او رنگ باخته بود. پدربزرگ او اراسموس داروین از بنیانگذاران جنبش آزادی برده داری در بریتانیا و گیاهشناس و شاعر بود که حتی در نوشته هایش به گونه ای به فرگشت اشاره داشت. اما این نوه وی چارلز بود که با سفر به جزایر بیگلز و پس از ان سی سال تحقیق، فرگشت را بطورعلمی کشف و به صورت یک نظریه تجربی استوار تبدیل کرد.
***********************************
بنمایه ها:
۱- von Sydow, Momme (2005), "Darwin – A Christian Undermining Christianity? On Self-Undermining Dynamics of Ideas Between Belief and Science", in Knight, David M.; Eddy, Matthew D., Science and Beliefs: From Natural Philosophy to Natural Science, 1700–1900, Burlington: Ashgate, pp. 141–156
۲- Darwin, Charles (1958), Barlow, Nora, ed., The Autobiography of Charles Darwin 1809–1882. pp. 57–67
۳- Keynes, Richard (2001), Charles Darwin's Beagle Diary, Cambridge University Press, pp. 356–357
۴- Darwin, Charles (1958), Barlow, Nora, ed., The Autobiography of Charles Darwin 1809–1882. pp. 82–85
Browne, E. Janet (1995), Charles Darwin: vol. 1 Voyaging, London: Jonathan Cape pp. 502–503-۶
۷- Darwin, Charles (1887), Darwin, Francis, ed., The life and letters of Charles Darwin, including an autobiographical chapter pp. 304–307
۸- van Wyhe, John (2008), Darwin: The Story of the Man and His Theories of Evolution, London: André Deutsch Ltd p. 41
.
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی