رمالی و جن گیری: فریب های عمومی که 'جیمز رندی' مچ آنها را گرفت
نویسنده : عرفان کسرایی
بر گرفته شده از صفحه : کانون اگنوستیک ها و آتئیستهای ایران
***********************
مراجعه به دعانویس ها و شفادهندگان حرفه ای ، یکی از راه های سنتی در بین توده های ناآگاه است. از باز شدن بخت گرفته تا درمان صرع، از افزایش محبت همسر گرفته تا درمان نازایی و ... ، بازار پرسود و رونق چهارفصل مارکتینگ فریب عمومی است.
...
مردمان بسیاری برای حل مشکلات شخصی وخانوادگی، برای درمان دردها و بیماری ها به رمال ها و فالگیرها، دعانویس ها و جن گیرها و شفادهندگان محلی مراجعه میکنند و به رغم اینکه نتیجه ای در بهبود اوضاع حاصل نمی شود همچنان به درمان های فراطبیعی و معتقد باقی می مانند. در مقابل، شیادان خبره و حرفه ای نیز با صحنه سازی های استادانه ، مخاطبان و حاضران را هر چه بیشتر تحت تاثیر قرار داده و در ازای ارائه خدمات پوچ و بی حاصل، کسب درآمد میکنند. آنها با بهره گیری از جهل و ناآگاهی عموم مردم از دانش و روش علمی، سناریوهای پیچیده و گاه خلاقانه ای طراحی میکنند و گاه با حقه و نیرنگ زیرکانه، به ظاهر کارهای خارق العاده ای انجام می دهند. بطوری که هر کسی ممکن است رد پای یک سری قوای غیبی و فراطبیعی را مشاهده کند. در حالیکه همه چیز ، تنها یک صحنه سازی حساب شده، با بهره گیری از یکسری روش های شعبده و تردستی و تاثیر روانی است.
در اصطلاح به کسانی که مچ این شیادان را میگیرند یا حقه های آنان را بر ملا میکنند Debunker (دست رو کن) گفته می شود . اما مچ گیری از مجریان برنامه فریب عمومی همواره کار ساده ای نیست و گاه مستلزم طراحی آزمون های کنترلی پیچیده است. حتی ممکن است دانشمندان خبره هم نتوانند به راحتی دست یک رمال، تردست یا فالگیر و غیبگو و شفادهنده را رو کنند و نوع حقه اش را بر ملا سازند. چه رسد به مردم عادی و زودباور، که به دلیل دوری از نگرش علمی، به راحتی فریب می خورند.
ممکن است دانشمندان هم گاهی در اینکه چه نتایجی را میتوان بر حسب دریافت حسی عادی Ordinary Sensory Perception دسته بندی کرد یا در ردهء دریافت حسی پارانرمال Extrasensory perception، نقاط ضعف بزرگی داشته باشند و حتی نتوانند آزمون های کنترلی درستی در این خصوص طراحی کنند.
یکی از بهترین نمونه های تاریخی این ادعا پروژهء آلفا Project Alpha است. استیو شا Steve Shaw و مایکل ادواردز Michael Edwards با راهنمایی جیمز رندی به یکی از سرمایه دار ترین و مجهز ترین آزمایشگاه های فیزیک دنیا یعنی آزمایشگاه پژوهش های وراحسی مک دانل McDonnell-Labor در دانشگاه واشنگتن در سنت لویی میسوری رفتند.. شا و ادواردز هیات پژوهشی آزمایشگاه مک دانل را متقاعد کردند که از نیروی غیبی برخوردارند. آنها بمدت 3 سال در آزمایشگاه تحت آزمون قرار گرفتند. فلزات را بصورت فراطبیعی خم کردند، ذهن خوانی کردند، محتویات نامه سربسته را برملا کردند فیوزهای کار گذاشته شده در جعبه های حفاظتی را سوزاندند و ... اما هیچیک از هیات پژوهشی متوجه نوع نیرنگ و حقه این دوشعبده باز نشدند و چون آزمون های کنترلی ضعیفی طراحی شده بود نتوانستند مچ این دو نفر را بگیرند حتی وقتی که ویدئوی کارهای خارق العاده شا و ادواردز را بررسی کردند باز هم هیچ نتیجه ای نداد.
آزمون کنترلی الزاماً پروسه پیچیده ای نیست. برای نمونه در لینک زیر جیمز رندی با طراحی یک آزمون کنترلی ساده ، مچ جیمز هایدریک را که ادعا میکند با نیروی ذهن اش کتاب ورق میزند یا قاشق روی میز را میچرخاند می گیرد.
www.youtube.com/watch?v=Q1fMsZwr8rc
در اصطلاح به کسانی که مچ این شیادان را میگیرند یا حقه های آنان را بر ملا میکنند Debunker (دست رو کن) گفته می شود . اما مچ گیری از مجریان برنامه فریب عمومی همواره کار ساده ای نیست و گاه مستلزم طراحی آزمون های کنترلی پیچیده است. حتی ممکن است دانشمندان خبره هم نتوانند به راحتی دست یک رمال، تردست یا فالگیر و غیبگو و شفادهنده را رو کنند و نوع حقه اش را بر ملا سازند. چه رسد به مردم عادی و زودباور، که به دلیل دوری از نگرش علمی، به راحتی فریب می خورند.
ممکن است دانشمندان هم گاهی در اینکه چه نتایجی را میتوان بر حسب دریافت حسی عادی Ordinary Sensory Perception دسته بندی کرد یا در ردهء دریافت حسی پارانرمال Extrasensory perception، نقاط ضعف بزرگی داشته باشند و حتی نتوانند آزمون های کنترلی درستی در این خصوص طراحی کنند.
یکی از بهترین نمونه های تاریخی این ادعا پروژهء آلفا Project Alpha است. استیو شا Steve Shaw و مایکل ادواردز Michael Edwards با راهنمایی جیمز رندی به یکی از سرمایه دار ترین و مجهز ترین آزمایشگاه های فیزیک دنیا یعنی آزمایشگاه پژوهش های وراحسی مک دانل McDonnell-Labor در دانشگاه واشنگتن در سنت لویی میسوری رفتند.. شا و ادواردز هیات پژوهشی آزمایشگاه مک دانل را متقاعد کردند که از نیروی غیبی برخوردارند. آنها بمدت 3 سال در آزمایشگاه تحت آزمون قرار گرفتند. فلزات را بصورت فراطبیعی خم کردند، ذهن خوانی کردند، محتویات نامه سربسته را برملا کردند فیوزهای کار گذاشته شده در جعبه های حفاظتی را سوزاندند و ... اما هیچیک از هیات پژوهشی متوجه نوع نیرنگ و حقه این دوشعبده باز نشدند و چون آزمون های کنترلی ضعیفی طراحی شده بود نتوانستند مچ این دو نفر را بگیرند حتی وقتی که ویدئوی کارهای خارق العاده شا و ادواردز را بررسی کردند باز هم هیچ نتیجه ای نداد.
آزمون کنترلی الزاماً پروسه پیچیده ای نیست. برای نمونه در لینک زیر جیمز رندی با طراحی یک آزمون کنترلی ساده ، مچ جیمز هایدریک را که ادعا میکند با نیروی ذهن اش کتاب ورق میزند یا قاشق روی میز را میچرخاند می گیرد.
www.youtube.com/watch?v=Q1fMsZwr8rc
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی