۱۳۹۳ اردیبهشت ۱۸, پنجشنبه

سخنرانی مایکل شرمر (مدیر انجمن شک‌گرایان) در تِد:

 (متن سخنرانی برای دوستانی که قادر به تماشای ویدئوی طولانی مدت نیستند)
درود، من مایکل شرمر هستم، مدیر انجمن شک‌گرایان، ناشر مجله‌ٔ «Skeptic» شک‌گرا. ما ادعاهای فراطبیعی، شبه علمی، و گروه‌های غیرعادی و کالت‌های مذهبی و انواع ادعاها ما بین علم و شبه علم و غیرعلمی و علم کم ارزش، علم جادو، علم آسیب‌شناسانه، علم بد، و نادانشی و مهملات قدیمی را مورد بررسی قرار می‌دهیم. و مگر اینکه شما به تازگی در مریخ بوده باشید، حتماً مطلعید که از این اداعاها بسیارند.
برخی مردم ما را دست‌روکن می‌نامند، که به نوعی اصطلاحی منفی ست. ولی بیایید با آن روبرو شویم -- مقدار زیادی دروغ و یاوه وجود دارد، و ما مانند جوخه‌های فریبکارِ حوزهٔ پلیس غیر معمول هستیم که دسشونو رو می‌کنیم. خب، ما تقریباً مشابه راف نادرزِ ایده‌های بد هستیم -- (خنده) -- تلاش برای جایگزینی ایده‌های بد با ایده‌های خوب.

من به شما نمونه‌ای از یک ایده بد را نشان خواهم داد. من این را با خودم آوردم. این نمونه توسط NBC برای آزمایش به ما داده شده است. اون -- اون توسط شرکت Quadro در ویرجینیای غربی تولید شده است. نامش عصای گمانه‌زنی منابع زیرزمینی ۲۰۰۰ است. (خنده) اون رو به قیمت ۹۰۰ دلار به مدیران دبیرستان می‌فروختند. یک تکه پلاستیک همراه یک آنتن رادیو شاک متصل به آن می‌باشد. می‌توانید از آن تقریبا برای یافتن همه چیز استفاده کنید، ولی این مورد بخصوص برای پیدا کردن ماریجوآنا در کمدهای دانش آموزان ساخته شده است. (خنده)
پس روش کار به این صورت است که، به سالن کمدها می‌روید و اگر یابنده به طرف یک کمد مخصوص خم شد، آن کمد راباز می‌کنید. پس چیزی شبیه به این است. من به شما نشان خواهم داد. (خنده) نه، آن -- خب، یه جورایی تمایل به سمت راست داره. نشون می‌دم -- خب، این دانش است، ما یک آزمایش کنترل‌شده انجام می‌دیم.
 برای اطمینان از این سمت حرکت می‌کنم. (خنده)
آقا، می‌خواهید جیب‌هایتان را خالی کنید. لطفا، آقا؟ (خنده)
پس پرسش این بود، آیا می‌تواند واقعا ماریجوآنا را در کمدهای دانش آموزان پیدا کند؟ و پاسخ این است، اگر شما به اندازه کافی کمدها را باز کنید -- بله! (خنده) (کف زدن)

ولی در علم، ما باید خطاها را مورد توجه قرار دهیم، نه فقط اتفاقات را. و این احتمالا درس کلیدیِ صحبت‌های کوتاه من در اینجاست، درس این است که سایکیک‌ها، طالع‌بینان و خوانندگان کارت تاروت و مانند این‌ها چطور کار می‌کنند. مردم رویدادها را به یاد می آورند؛ و خطاها را فراموش می‌کنند. در علم ما باید به تمام داده‌ها دقت کنیم، و توجه کنیم که اگر تعدادی اتفاق از میان همهٔ موارد به هر طریقی به وقوع پیوست باید آن را به حساب شانس بگذارید.

در این مورد، ما اون را آزمایش کردیم. ما دو جعبهٔ مات داشتیم، یکی حاوی ماریجوآنای THC و دیگری خالی. در ۵۰ درصد موارد دستگاه یابنده این جعبه را نشان داد -- که دقیقا همان چیزی ست که شما با انجام شیر یا خط می‌توانید انتظار داشته باشید. این تنها یک نمونهٔ کوچک خنده دار از کارهایی‌ست که ما انجام می‌دیم.
شک‌گرا چهار بار در سال منتشر می‌شود. هر بار موضوع مخصوصی دارد، مانند این یکی که در مورد آینده هوش است. انسان‌ها دارند هوشمندتر می‌شن یا کودن‌تر؟ در این مورد من نظر خودم را دارم به خاطر اینکه این کاریست که من در آن هستم. ولی در واقع مردم هوشمندتر می‌شوند. هر ده سال میزان آی‌کیو سه درجه رشد پیدا می‌کند. نسبتاً چیز عجیبی ست.

با علم، شک‌گرایی رو به عنوان یک چیز در نظر نگرید یا حتی علم را. آیا علم و دین سازگار هستند؟ این پرسش مانند این است که بگوییم، آیا علم و لوله‌کشی سازگار هستند؟ اینها -- آن دو دقیقاً دو چیز متفاوت هستند. دانش یک چیز نیست. یک فعل است. راه و روشی است برای تفکر در مورد چیزها. راه و روشی است برای تحقیق در مورد توضیحات طبیعی برای تمامی پدیده‌ها.

منظورم این است، کدام محتمل‌تر است -- اینکه موجودات هوشمند فرازمینی یا موجودات چند بُعدی فواصل طولانی در فضا را طی کرده‌اند تا در مزرعهٔ باب در کانزاس یک شکل دایره‌ای بوجود بیاورند که سبب ترویج وب سایت ما، skeptic.com شود؟ یا بیشتر محتمل است که یک خواننده Skeptic آن را با نرم‌افزار فوتوشاپ درست کرده باشد؟ و در همهٔ این موارد ما باید بپرسیم -- (خنده) -- کدامین توضیح محتمل‌تر است؟ و پیش از اینکه ما سخنی دربارهٔ چیزی که در خارج از این جهان است بگوییم، بهتر است نخست مطمئن شویم که آن در این دنیا نیست. کدام محتمل‌تر است -- این که آرنولد کمک کوچک فرازمینی‌ای برای تلاش خود برای رسیدن به فرمانداری داشته است؟ یا اینکه اخبار هفتگی جهان دچار اشتباه شده است؟ (خنده)

و در بخشی از آن -- موضوع مشابهی است که با دقت و باریک بینی در این کارتونِ سیدنی هریس بیان شده است. برای شمایی که آن پشت هستید، در اینجا می‌گوید «آنگاه معجزه‌ای رخ می‌دهد. فکر کنم شما باید در این مرحلهٔ دوم بیشتر واضح باشید.» این اسلاید کاملا استدلال‌های طراحی هوشمند را بی‌مصرف می‌کند. هیچ چیزی بیش از این در آن وجود ندارد. (خنده) شما می‌توانید بگویید یک معجزه اتفاق افتاده است. فقط مسئله اینجاست که گفتنش هیچ چیزی را توضیح نمی‌دهد. هیچ پیشنهادی نمی‌دهد. هیچ چیزی برای آزمایش وجود ندارد. این پایان گفتگو برای خلقت‌گرایانِ طراحی هوشمند است.

در حالیکه -- و این درست است که، دانشمندان گاهی قواعد را به منظور پر کردن خلاهای زبانی رها می‌کنند -- انرژی تاریک یا ماده تاریک یا چیزهایی شبیه به این. تا زمانی که ما کشف نکنیم که آن ها چی هستند، تنها آن‌ها را این گونه می‌نامیم. این شروع زنجیرهٔ عِلی در دانش است. در مورد خلقت گرایان طراحی هوشمند، این پایان زنجیره است. پس دوباره، می‌توانیم این را بپرسیم -- کدام محتمل‌تر است -- اینکه فضاپیماهای بیگانه یوفوها هستند یا اشتباهات ادراکی شناختی، یا حتی جعلیات؟
این عکسی از یک یوفو در خانهٔ من در آتلانتای کالیفورنیاست، که به پاسادنا نگاه می‌کند. و اگر این بسیار شبیه یک قالپاق است، به این دلیل است که همان است. شما حتی نیاز به فوتوشاپ ندارید، نیاز به تجهیزات پیشرفته ندارد، به کامپیوترها هم نیاز ندارید. این عکسی است که توسط یک دوربین عکاسی بی‌مصرف و کهنه Kodak گرفته شده است. تنها چیزی که نیاز دارید کسی است که خارج از محدوده عکس بایستد و آماده پرتاب یک قالپاق باشد. دوربین آماده -- همین و بس. (خنده)
پس، به هر حال این امکان وجود دارد که بیشتر این چیزها جعلی یا توهم یا چیزی در همین مایه‌ها باشند و برخی از آن‌ها واقعی هستند، بسیار محتمل‌تر است که همهٔ آن ها جعلی باشند، مانند دایره‌های درو شده در مزرعه.

یک نکتهٔ بسیار مهم، در همهٔ علوم ما به دنبال یک تعادل بین داده‌ها و نظریه هستیم. در مورد گالیله، او با دو مشکل زمانیکه تلسکوپ خود را به سمت زحل می‌چرخاند، مواجه بود. نخست، نظریه‌ای در مورد حلقه‌های سیاره‌ای وجود نداشت. و دوم، داده‌های او جزئی و ناروشن بود، و کاملا نمی‌توانست معنی مشاهدات خود را بفهمد. بنابراین چیزی را که دیده بود نوشت -- «من دورترین سیاره را که سه بخش دارد مشاهده کرده‌ام.» و این نتیجه گیری‌ای بود که او از مشاهداتش کرد. پس بدون نظریه ای در مورد حلقه‌های سیاره‌ای و تنها با داده‌های جزئی، نمی‌توانید نظریهٔ خوبی داشته باشید. و این تا سال ۱۶۵۵ حل نشد.

این کتاب کریستین هویگنز است که در این کتاب او تمام اشتباهاتی را که مردم در تلاش برای فهم آن چه در مورد زحل روی می‌دهد مرتکب شده اند، فهرست کرده است. همچنان آن نبود -- هوگیِنز دو چیز داشت. یک نظریهٔ خوب در مورد حلقه‌های سیاره‌ای و اینکه منظومه ی شمسی چطور کار می‌کند. و بعد، او داده‌های جزئی و رصدی بهتری داشت که توسط تمام اینها، او توانست کشف کند که چون زمین سریعتر از زحل می‌چرخد -- طبق قوانین کپلر -- نسبت به زحل، بعد به آن می‌رسیم. و ما زوایای حلقه‌ها را از زوایای مختلفی می‌بینیم. و آن در واقع، به نظر معلوم شده که درست است.

مشکلاتی که در مورد داشتن یک نظریه وجود دارد این است که نظریه شما ممکن است با تعصبات شما همراه باشد. پس یکی از مشکلات در توضیح اینکه چرا مردم به چیزهای عجیب و غریب اعتقاد دارند این است که ما چیزها را در سطح ساده و خام در نظر می‌گیریم. پس من وارد قضایای جدی‌تر میشم.. مانند اینکه، ما تمایل داریم [در همه چیز] چهره ببینیم.
این چهره‌ای روی مریخ است که -- در ۱۹۷۶، جاییکه درخواست سراسری‌ای از ناسا تقاضا داشت تا از آن منطقه عکس‌برداری کند زیرا مردم فکر می‌کردند که این معماری باشکوهی به وسیلهٔ اهالی مریخ است. خب، آن برطرف شد -- در اینجا تصویر نزدیکی از آن در سال ۲۰۰۱ وجود دارد. اگر با چشم نیمه‌باز یا لوچ نگاه کنید، همچنان می‌توانید چهره‌ای ببینید. زمانیکه شما چشمانتان را نیمه باز یا لوچ می‌کنید، اتفاقی که می‌افتد این است که شما آن را از حالت جزئی به حالت کلی و درشت تبدیل می‌کنید. بنابراین، شما کیفیت داده‌های خودتان را کاهش می‌دهید. و اگر من به شما نمی‌گفتم که در جستجوی دیدن چه چیزی باشید، شما بازهم همان چهره را می‌دیدید، زیرا ما توسط فرگشت برای دیدن چهره‌ها برنامه‌ریزی شده‌ایم.
از لحاظ اجتماعی، چهره‌ها برای ما با اهمیت هستند. و البته، چهره‌های شاد. دیدن هر نوع چهره‌ای ساده است. (خنده) می‌توانید یک صورت شاد در مریخ ببینید، آنجا. اگر ستاره‌شناسان غورباقه بودند احتمالا کرمیت غورباقه سبز رو می‌دیدند. در آنجا اونو می‌بینید؟ پاهای غورباقه‌ای کوچیک. یا اگر زمین‌شناسان، فیل بودند چه؟
پیکر نگاری مذهبی. (خنده) کشف شده توسط نانوایی در تنسی در ۱۹۹۶. او پیشاپیش پنج تا برای دیدن راهبهٔ کلوچه‌ای شارژ می‌کرد تا زمانیکه دستور توقف از سوی وکیل مادر ترازا دریافت کرد. بانوی گودالوپی و بانوی واتسونویل اینجاست، درست پایین جاده. یا از اینجا در بالای جاده؟ پوست درخت به ویژه بسیار خوب است به خاطر اینکه دلپذیر و دانه دانه و شاخه دار است، و دارای خال‌های سیاه و سفید است و می‌توانید نقش و نگارها را در آن جستجو کنید -- بشر، حیوانِ الگویاب و جستجوگر نقش و نگارهاست.

اینجا مریم باکره در یک طرف پنجرهٔ شیشه‌ای در سائوپائلو است. حالا، اینجا مریم باکره خود را روی یک پنیر ساندویچ ظاهر کرده است -- که من اجازه داشتم واقعا اونو در یک کازینو در لاسوگاس در دست بگیرم، البته، اینجا امریکاست. (خنده) این کازینو ۲۸۵۰۰ دلار در eBay برای ساندویچ پنیر پرداخت کرد. (خنده) ولی واقعا شبیه کیست، مریم باکره؟ (خنده) اون به نوعی لب‌های غنچه‌ای داره، مثل قیافه‌های دوران ۱۹۴۰.

مریم باکره در شهر کلیِرواتر در فلوریدا. من واقعاً رفتم تا این یکی رو ببینم. تعداد زیادی از مردم اونجا بودن -- مومنان آمده بودند تا آنجا باشند -- صندلی‌های چرخدار و چوب‌های زیر بغل و مانند این‌ها. و ما پایین رفتیم، برای بررسی. فقط برای اینکه مقیاسی به شما بدهم -- داوکینز، من و رندیِ شگفت‌انگیز هسیتم، در کنار این دو، دوتا و یک تصویر نصفه. همهٔ این شمع‌ها، هزاران شمع که مردم برای تکریم آن روشن کرده بودند. ما اون پشت قدم می‌زدیم، فقط برای اینکه ببینیم چه اتفاق اونجا می‌افته، جاییکه معلومه هر جایی که یک آبپاش و یک درخت نخل هست، این پدیده به وجود میاد. مریم باکره در آن پشت است، که آن‌ها شروع به پاک کردن آن کرده‌اند. گویا شما فقط می‌توانید فقط یک معجزه برای هر ساختمان داشته باشید. (خنده) بنابراین آیا آن معجزهٔ مریم است یا معجزهٔ لبه شیشه‌هاست؟ (خنده)
حالا بعد از این من می‌خوام کار رو با یک مثال دیگه با صدا تموم کنم -- توهم شنیداری. فیلمی است «خش سفید» با بازی مایکل کیتون دربارهٔ صحبت کردن مرده با ما. ضمناً، این کسب و کار صحبت کردن با مرده، کار بزرگی نیست. هر کسی می‌تونه اونو انجام بده. مجبور کردن یک مرده به صحبت کردن واقعا بخش سخت اون کاره. (خنده)

در این مورد، به طور فرضی، این پیام‌ها در پدیدهٔ الکترونیکی پنهان شده است. این صفحه ی وبسایت ReverseSpeech.com است که من این رو ازش دانلود کردم. این حرکت به جلوست -- این یکی از مشهورترین این‌هاست. این حرکت جلوروندهٔ آهنگ بسیار مشهوری ست. پسر، نمی‌تونی همه روز به اون گوش کنی؟ (خنده)
بسیار خوب، این حرکت به عقب آن است. و دقت کنید که آیا می‌توانید پیام‌های مخفی که فرضاً در آن است بشنوید. چی شنیدید؟
(شنوندگان: شیطان.)

مایکل شرمر: شیطان؟ بسیار خوب، لااقل شیطان را گرفتیم. حالا، می‌خوام بخش شنیداری مغز شما رو با گفتن اینکه چه چیزی رو برای شنیدن فرض کنید، تحریک کنم، و دوباره به اون گوش بدید. (خنده) (کف زدن)
شما به سادگی اونو می‌فهمید وقتی که من به شما بگم که چی اونجاست. (خنده)
بسیار خوب، می خوام با یک داستان مثبت و دلپذیر و کوتاه درباره -- شک‌گرا که یک سازمان آموزشیِ بدون سود مالی ست. ما همیشه در پی چیزهای خوب و کوچکی هستیم که مردم انجام می‌دهند.
بسیار خوب، می خوام با یک داستان مثبت و دلپذیر و کوتاه درباره -- شک‌گرا که یک سازمان آموزشیِ بدون سود مالی ست. ما همیشه در پی چیزهای خوب و کوچکی هستیم که مردم انجام می‌دهند.
و در انگلستان، یک خوانندهٔ پاپ هست. خیلی -- یکی از محبوبترین خوانندگان امروز در انگلستان، کیت ملوآ ست. و او یک شعر زیبا نوشته است. این در بین ۵ آهنگ برتر سال ۲۰۰۵ بود، نام اهنگ بود، «۹ میلیون دوچرخه در پکن.» یک داستان عاشقانه است -- اون به نوعی نورا جونزِ انگلیس است. -- دربارهٔ اینکه او چطور مردش را بسیار دوست می دارد. و مقایسه می کند با ۹ میلیون دوچرخه و الا آخر. و او این یک پیام را در اینجا دارد.
♫ ما ۱۲ میلیارد سال نوری از لبه فاصله داریم ♫
♫ این یک حدس است ♫
♫ هیچ کس نمی‌تونه بگه اون درسته ♫
♫ ولی من می‌دونم که همیشه با تو خواهم بود ♫
خب، این خیلی زیباست. لااقل اون نزدیکش هست. در آمریکا می تونست این باشه، "ما ۶۰۰۰ سال از لبه فاصله داریم."
(خنده)
ولی دوست من، سایمون سینگ، دانشمند فیزیک ذره‌ای، که کتاب «مهبانگ» را نوشته، و ... او از هر شانسی برای ترویج علم درست استفاده می‌کند. بنابراین، در یک نوشتهٔ شخصی در گاردین دربارهٔ شعر کیت نوشته است، در آن او می گوید، خب، ما اکنون می‌دانیم که چند سال داریم، چقدر از لبه دور هستیم. می دانید، ۱۲ -- ۱۳.۷ میلیارد سال نوری، و این یک حدس نیست. با در نظر گرفتن مقادیر خطا می‌دانیم که آن چقدر نزدیکش است. بنابراین، می‌توانیم بگوییم، هر چند نه مطلقا درست، ولی آن به مقدار درست بسیار نزدیک است.
و به اعتبار آن، کیت پس از انتشار این نوشته با او تماس گرفت. و گفت، «من بسیار شرمنده ام. من چیزی از باشگاه ستاره‌شناسی به یاد داشتم و بهتر بود که اونو بهتر یاد می‌گرفتم.» و او شعرش رو تغییر داد. پس من با ویرایش جدید این آهنگ حرفم رو تموم می‌کنم. ♫ ما ۱۳.۷ میلیارد سال نوری ♫ ♫ از لبهٔ قابل مشاهدهٔ جهان فاصله داریم ♫ ♫ این یک تخمین خوب با در نظر گرفتن خطاهاست ♫ ♫ و با اطلاعات در دسترس ♫ ♫ پیش‌بینی می کنم که من همیشه با تو باشم♫ (کف زدن)
حالا این چه باحاله؟ (کف زدن)
...................
برای دیدن زیرنویس فارسی هنگام تماشای ویدیو، در بخش subtitles زبان persian رو انتخاب کنید .(میم.سیمین)
Why do people see the Virgin Mary on a cheese sandwich or hear demonic lyrics in "Stairway to Heaven"? Using video and music, skeptic Michael Shermer shows how we convince ourselves to believe -- and overlook the facts.
TED/By Michael Shermer





0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی