آنارشیسم چه فلسفه ای دارد!؟
*آنارشیسم نفی هر گونه برتری نژادی, سکسی و طبقاتی میباشد. بزبانی دیگر
ما برای نابودی این سه پدیده مبارزه ای بی امان و بی وقفه میکنیم . طبیعتا با این
توصیف ما خواهان محو جامعه سرمایه داری, که در آن این سه پدیده(راسیسم, مرد سالاری
و استثمار) توسط سرمایه داران به پیش رانده میشود ,و در این چها ر چوب یکه تازی میکنند,
میباشیم . حالا میخواهد این سرمایه دار سفید پوست, سیاهپوست, زرد پوست, سرخ
پوست و یا چند رگه(مولود دو نژاد) باشد.(ناگفته پیداست که برای ما تمامی نژادها با هم برابرند( خون همه
قرمز است .) در ضمن انسانهای اولیه همگی از قاره آفریقا آمده اند. بزبانی دیگر در مرحله اولیه تکامل انسانها همگی نژاد
بشرسیاهپوست بوده اند....با مهاجرت به دیگر نقاط کره زمین نژادها دگرگونی یافته و...!!) در این جامعه(جهانی)
سرمایه داری همه روابط(چه در محل کار-اعم از کارخانه, زمین /کشاورزی, ادارات, ارتش, بیمارستان, ...- و
خانواده ) بگونه هرمی (از بالا به پائین و با دستور و امر و نهی و آقا / و اخیرا در درصد کمی از حرفه ها و در بعضی
کشورها خانم بالا سری ولی با شیوه مردسالارانه) هدایت میشوند. پس طبیعتا ما ضدیتی انکار ناپذیر
با شیوه هیرارشیک(همون هرمی به پارسی) روابط داشته و خواهان جایگزینی اش با شیوه
افقی اداره امورات جامعه انسانی میباشیم [چرا که معتقدیم اینگونه روابط هرمی در مرحله خاصی از
"تکامل" جوامع بشری بوجود آمده اند و "طبیعی" نبوده و نمیباشند (دستپخت
مردان میباشد و نه طبیعت) و"ابدی" هم
نیستند:میتوانند و میبایست بر چیده شود! چرا؟ زیرا تحقیر بشر را بهمراه داشته و دارد و توام با بی عدالتی , ستم معنوی
روحی/ روانی فرد گشته ومیگردد].
********************
*همزمان و بدون وقفه ما خواهان بر چیدن دولت , به عنوان نهادی
سرکوبگر (که نیروهای سرکوب :پلیس, ارتش, زندان ....را منحصرا تحت اختیارخویش دارد) که در ضمن
درهم تنیده شده با سیستم سرمایه داری,و طبعا بگونه اجتناب پذیری بخشی از سرمایه نیز هم هست, و
مدافع منافع طبقه حاکم سرمایه دار میباشد نیز هستیم.
بر خلاف مارکسیست - لنینیست ها که خواهان تسخیر قدرت دولتی میباشند (در بهترین
حالت تحت رهبری حزب کمونیست کذائی شان با "سازماندهی کارگران و دیگر زحمتکشان" در پی قیامی سراسری) و
مدعی هستند که در فاز بعدی دولت موجودیتش بی معنا خواهد شد و خود بخود از
بین خواهد رفت; بنظر ما آنارشیستها این حرفی پوچ بیش نمیباشد. بخصوص که
تجربه روسیه, چین و کوبا- بعنوان سه سمبل اینگونه انقلابات- درست عکس اینرا در عمل
ثابت کرده است : هر چه قوی تر شدن ارگان های سرکوبگر دولتی و مخوفتر شدنشان-سانسور, ترور, شکنجه,
کمپهای اجباری کار توام با شستشوی مغزی. این دولتها عمدتا تبدیل گردیدند به سرمایه داری دولتی . حال آنکه انقلاب
پرشکوه اسپانیا(در پی جنگ داخلی بین سالهای 1939-1936و آزاد گرداندن مناطقی تحت کنترل آنارشیستها) در
عمل نابودی دولت را به ارمغان آورد وعملی شدنش را نیز اثبات گرداند.(در مورد اینکه
چرا شکست خورد و تحت چه شرایطی همین بس که (1) اشتباه شرکت رفقای آنارشیست در دولت جمهوریخواه (2) خیانت
استالینیستهای مسکو نشین وخنجر زدن از پشت برفقایمان و نرساندن کمکهای نظامی لازم به کموناردهای ارتش رهائیبخش
در جنگ با فاشیستهای فرانکو و یارانش (3) کمک مستقیم حزب ناسیونال-سوسیالیستی(بخوان نازیسم)هیتلری و
فاشیستهایایتالیائی-موسولینی به یاغیان فرانکو و باند جانیش برای نابودی بقایای جنبش مقاومت.
ما برای نابودی این سه پدیده مبارزه ای بی امان و بی وقفه میکنیم . طبیعتا با این
توصیف ما خواهان محو جامعه سرمایه داری, که در آن این سه پدیده(راسیسم, مرد سالاری
و استثمار) توسط سرمایه داران به پیش رانده میشود ,و در این چها ر چوب یکه تازی میکنند,
میباشیم . حالا میخواهد این سرمایه دار سفید پوست, سیاهپوست, زرد پوست, سرخ
پوست و یا چند رگه(مولود دو نژاد) باشد.(ناگفته پیداست که برای ما تمامی نژادها با هم برابرند( خون همه
قرمز است .) در ضمن انسانهای اولیه همگی از قاره آفریقا آمده اند. بزبانی دیگر در مرحله اولیه تکامل انسانها همگی نژاد
بشرسیاهپوست بوده اند....با مهاجرت به دیگر نقاط کره زمین نژادها دگرگونی یافته و...!!) در این جامعه(جهانی)
سرمایه داری همه روابط(چه در محل کار-اعم از کارخانه, زمین /کشاورزی, ادارات, ارتش, بیمارستان, ...- و
خانواده ) بگونه هرمی (از بالا به پائین و با دستور و امر و نهی و آقا / و اخیرا در درصد کمی از حرفه ها و در بعضی
کشورها خانم بالا سری ولی با شیوه مردسالارانه) هدایت میشوند. پس طبیعتا ما ضدیتی انکار ناپذیر
با شیوه هیرارشیک(همون هرمی به پارسی) روابط داشته و خواهان جایگزینی اش با شیوه
افقی اداره امورات جامعه انسانی میباشیم [چرا که معتقدیم اینگونه روابط هرمی در مرحله خاصی از
"تکامل" جوامع بشری بوجود آمده اند و "طبیعی" نبوده و نمیباشند (دستپخت
مردان میباشد و نه طبیعت) و"ابدی" هم
نیستند:میتوانند و میبایست بر چیده شود! چرا؟ زیرا تحقیر بشر را بهمراه داشته و دارد و توام با بی عدالتی , ستم معنوی
روحی/ روانی فرد گشته ومیگردد].
********************
*همزمان و بدون وقفه ما خواهان بر چیدن دولت , به عنوان نهادی
سرکوبگر (که نیروهای سرکوب :پلیس, ارتش, زندان ....را منحصرا تحت اختیارخویش دارد) که در ضمن
درهم تنیده شده با سیستم سرمایه داری,و طبعا بگونه اجتناب پذیری بخشی از سرمایه نیز هم هست, و
مدافع منافع طبقه حاکم سرمایه دار میباشد نیز هستیم.
بر خلاف مارکسیست - لنینیست ها که خواهان تسخیر قدرت دولتی میباشند (در بهترین
حالت تحت رهبری حزب کمونیست کذائی شان با "سازماندهی کارگران و دیگر زحمتکشان" در پی قیامی سراسری) و
مدعی هستند که در فاز بعدی دولت موجودیتش بی معنا خواهد شد و خود بخود از
بین خواهد رفت; بنظر ما آنارشیستها این حرفی پوچ بیش نمیباشد. بخصوص که
تجربه روسیه, چین و کوبا- بعنوان سه سمبل اینگونه انقلابات- درست عکس اینرا در عمل
ثابت کرده است : هر چه قوی تر شدن ارگان های سرکوبگر دولتی و مخوفتر شدنشان-سانسور, ترور, شکنجه,
کمپهای اجباری کار توام با شستشوی مغزی. این دولتها عمدتا تبدیل گردیدند به سرمایه داری دولتی . حال آنکه انقلاب
پرشکوه اسپانیا(در پی جنگ داخلی بین سالهای 1939-1936و آزاد گرداندن مناطقی تحت کنترل آنارشیستها) در
عمل نابودی دولت را به ارمغان آورد وعملی شدنش را نیز اثبات گرداند.(در مورد اینکه
چرا شکست خورد و تحت چه شرایطی همین بس که (1) اشتباه شرکت رفقای آنارشیست در دولت جمهوریخواه (2) خیانت
استالینیستهای مسکو نشین وخنجر زدن از پشت برفقایمان و نرساندن کمکهای نظامی لازم به کموناردهای ارتش رهائیبخش
در جنگ با فاشیستهای فرانکو و یارانش (3) کمک مستقیم حزب ناسیونال-سوسیالیستی(بخوان نازیسم)هیتلری و
فاشیستهایایتالیائی-موسولینی به یاغیان فرانکو و باند جانیش برای نابودی بقایای جنبش مقاومت.
***************************
* آنارشیسم بدون فمینیسم آنارشیستی کامل نبوده و بعضا معنا
ندارد: آنارکو فمینیسم پدر سالاری را بعنوان اولین نوع استثمار انسان از انسان
(مظهر ستم و کنترل زنان) میدانند و پیروزی مبارزه طبقاتی علیه سرمایه دارها را همزمان و
همسو با نابودی پدر/ مرد سالاری در برنامه خویش میگذارند. بزبانی دیگر, بر
خلاف مارکسیستها که طبق روال ثنواتی اولیت برایشان تسخیر دولت و تشکیل
مثلا"حکومت سوسیالیستی" میباشد وآزادی زنان را با وعده سر خرمن پشت گوش
می اندازند ...و تازه در نهایت "برابری زن و مرد" را آنهم فقط در محیط کار( و حداکثر
با ساختن شیرخوارگاه در کنار محل کار زنان, به خیال خام خویش مسئله زنان را "حل" شده میدانند!!) در دستور کار
خود میگذارند(بخوان رفرمیسم متعفنی که شونیسم را عمدتا دست نخورده باقی خواهد گذارد )آنارکوفمینیستها
بدون برقراری کامل برابری سکس ها(ترانس , هم سکس گرایان و...) در تمامی
حیطه های اجتماعی- سیاسی و نابودی تقسیم کاربورژوائی آتش بس اعلام نخواهند
کرد و انقلاب را ناقص ارزیابی نموده و تمام شده نمیدانند .
************************
زنده باد جنگ طبقاتی و پاینده باد صلح فی مابین ملت ها *
موضع همیشگی ما صلح بین ملتهاست. بزبانی ساده تر : به هیچ وجه هیچگونه جنگی را که طبقه بورژوازی حاکم بر کشورها بر همسایه گانشان تحمیل میکنند را برسمیت نمی شناسیم و در آن شرکت نخواهیم کرد. حال آنکه همزمان و در تمامی شرایط پرچم مبارزه طبقاتی را همیشه و در همه جا به اهتراز داشته و یک دم از دشمنی با طبقه حاکم استثمارگر غفلت نخواهیم کرد . در همین راستا آنارشیسم با ملی گرائی یا همان ناسیونالیسم خط کشی کامل دارد و هیچ مرزی را بین "کشورها" برسمیت نمیشناسد. آنارشیستها جنبش رهائیبخش بشریت را, طبیعتا, در چهار چوب بین المللی تفسیر میکنند .
***********************
هرگونه ستم به حیوانات (منجله آزمایش بر روی آنها در لابراتورها , استفاده بی مسئولانه شان در سیرک و نمایش دادنشان در باغ وحش) برای ما آنارشیستها غیر قابل قبول میباشد. طبیعتا کشتار حیوانات را, چه برای تهیه خوراک و ادامه لاشه خوری.....و یا پوشیدن پوستشان و چه بگونه شکار برای "دلخوشی" یک مشت آدمهای مریض, نیز غیر انسانی / ضد بشری ارزیابی میکنیم .
************************
دست آخر : بدون حفظ محیط زیست, بعنوان محل زندگی برای انسانها و دیگر موجودات زنده بر روی زمین, هوا و آب, طبعا هیچکدام از دیگر اصول و مرام آنارشیستی فوق الذکر مفهومی نخواهند داشت. بهمین جهت جنبش آنارشیستی در مخالفت با سئو استفاده از منابع طبیعی و در مقابل تهیه کالاهائی تزئینی/زینتی (عمدتا برای "دلخوشی" طبقه انگل حاکم بر جامعه سرمایه داری) از خود حساسیت نشان داده ....بطور مثال,اینکه در دنیای فتیشیستی کنونی به حمل و نقل عمومی(با نیروی باد, هوا و برق بجای نفت و گاز و استفاده وسیع از دو چرخه ) گرایش
نشان دهیم تا بر اتومبیلهای شخصی بنظر نویسنده این سطور اهمیت ویژه ای
دارد. بدیگر سخن , استفاده بهینه از تمامی نیروههای بالقوه مادی موجود برای
زندگی مسرت بخش جمعی با گسترش فرهنگ عشق وهمبستگی.
سخن کوتاه : بینش آنارشیستی نه تنها "اتوپیای"(آرمانشهر ) دست
نایافتنی نیست بلکه برعکس ایده آلی ست که میتوان و میبایست ,برای شروع و
در حیطه محدود ,از همین امروز در زندگی روزمره تک تک انسانهای آزادیخواه و
فرهیخته پیاده گردد .(اینکه برای نابودی کامل روابط سرمایه دارانه در حیطه جامعه/کشور وداغان کردن
دولت چگونه سیاستهای آنارشیستی را میتوان مادی گرداند را میبایست در جای
دیگر و با مقالات متعدد به آن پرداخت) .
زنده باد آزادی- زنده باد آنارشی
پیمان پایدار