۱۳۹۳ مهر ۶, یکشنبه

کتاب: نقل قولهائی از آنارشیست ها


Quotation from Anarchists



ویراستار:پل برمن

Edited by: Paul Berman

By Praeger Publisher,Inc 1972

***************

ترجمه از : پیمان پایدار

 *************************
مقدمه مترجم:

این کتاب شامل 220 صفحه میباشد.24 صفحه مقدمه ویراستار را در این مرحله از ترجمه فاکتور میگیرم. در آینده اگرعمر کفاف داد و وقتی بود, چرا که مطالب آنارشیستی برای ترجمه فوق العاده زیاد موجود میباشد , تمام و کمال آنرا بشکل پی. دی. اف در خدمت علاقمندان قرار خواهم داد.
                                                      
 لیست فصلهای کتاب
Editors' Introduction مقدمه ویراستار/ ص: 3
What Is Anarchism?آنارشیسم چیست /ص: 27
Smash The state  ateداغان کردن دولت/ص: 36
سرمایه داری بزرگترین جنایت پیشه هاست"/ ص: 78 
" Capitalism is the greatest crime of all"
Abolish Godملغی کردن خدا / ص:87
Revolutionانقلاب/ص:93
The Anarchistsآنارشیستها/ ص:127
Who makes the revolution? چه کسانی انقلاب میکنند/ ص:147
Anarchyآنارشی /ص:160
     Biographical Notesنوت های بیوگرافیک/ص:213
Books on Anarchismکتابهائی در مورد آنارشیسم /ص:217
 **************************************
فصل دوم : داغان کردن دولت
Smash The state 
قسمت چهلم
*******************************
برای قسمتهای اول تا دوازدهم  به
8م, 10م, 12م ,14م , 16م , 18 م, 20م , 22م , 24م, 26 م , 28م و 30م آوریل 2014
برای قسمتهای سیزدهم تا بیستم و پنجم به
 2م , 4م  ,6م , 9م , 12 , 14م , 17م  , 19م , 22م , 24م  ,26م , 28  و 31 م ماه می 2014 
برای قسمتهای 26م , 27م  , 28م , 29  , 30م  ,31م , 32م ,33م , 34م و 35م به
2م , 4م , 7م , 9م,  13م ,16م , 20م , 23م , 25م و30م ماه ژوئن 2014 رجوع کنید
برای قسمتهای 36م , 37م , 38م  و 39 به
اول , 3م , 7م و 9م  ماه ژولای رجوع کنید





******************************

"در دولت مردمی مارکس , بما گفته میشود , که از طبقه ممتازبه هیچ وجه خبری نخواهد بود.همگان در مساوات بسر میبرند, نه تنها از دید گاه حقوقی و سیاسی , بلکه اززاویه اقتصادی...بالنتیجه دیگر طبقه ممتازی وجود نخواهد داشت , اما حکومتی وجود خواهد داشت و, به این خوب توجه کنید, حکومتی بغایت پیچیده , که صرفا راضی نخواهد بود با حکومت کردن و مدیریت سیاسی توده ها , همانطور که تمامی دولتمردان امروزه به آن مشغولند, بلکه آنها را در حیطه اقتصادی نیز مدیریت خواهد کرد, در دستان خود متمرکز خواهد داشت تولید و تقسیم عادلانه ثروت را.....حاکمیت مطلق فراست/ فهم علمی خواهد داشت , آریستوکراترین , مستبد , گستاخ , و اهانت / تحقیر آمیزترین تمامی رژیمهاست . طبقه جدیدی بوجود خواهد آمد, هرم/هیرارشی نوئی از دانشمندان و محققین واقعی و مدعی ,و جهان تقسیم خواهد شد به حاکمیت اقلیتی تحت نام معرفت / دانش از یکطرف و اکثریت قریب باتفاق در طرف دیگر. و سپس , وای بر سیلی عظیمی ازتوده های نادان ! 
میخائیل باکونین, ادامه قسمتهائی از امپراطوری ناوتو- آلمانی,1872
Michael Bakunin, fragment continuation of
The Knouto-Germanic Empire,1872
******************

"هر دولتی, چه بورژوا و چه سوسیالیستی , یا ژاندارم حافظ نظم سرمایه داریست, تحت سلطه بورژوازی , یا حافظ نظم دولتی تحت سوسیالیسم .دولت همیشه حافظ منافع رئسا میباشد. این عملکردش است, یک دلیل برای موجودیتش میباشد.
دولت شوراها تفاوتش با دگر دولتها در اینست که فونکسیون ژاندارم و رئیس را در هم ادغام نموده است . طبقه جدیدی را بوجود آورده , طبقه حاکم کنونی , که عملکردش قدرت دیکتاتوریش میباشد.....دولت سوسیالیستی نمیتواند طبقات را ملغی کند. طبقات قدیمی , بورژوا و پرولتاریا , را از بین برده و با طبقات جدید جایگزین میکند . اربابان  و کسانی که بر آنها اربابی میشود, حاکمان و زیر دستانشان , اربابان و بردگان. "   

دفترخانه خارجی برای توسعه کنوانسیون آنارکو- سندیکالیستهای تمام روس, 1922
Foreign Bureau to Promote an All Russian
Anarcho -Syndicalist Convention,1922




****************

"اگر جهان میتوانست با حکم و فرمان آزاد شود, از مدتها پیش مشکلی در روسیه وجود نمیداشت."
رودلف روکر, آنارکو- سندیکالیسم 1938
Rudolf Rocker, Anarcho-Syndicalism,1938
 

بهرام مشیری . مراسم خنده دار حج رفتن.‬‎ - YouTube
www.youtube.com/watch?v=rTypJnc_CBk
Jan 13, 2013
بهرام مشیری . مراسم خنده دار حج رفتن. ... دروغ روحانیت در باب فاطمه ی زهرا - بهرام مشیری

۱۳۹۳ مهر ۵, شنبه

«کشف سیستم عامل حیات در یک مولکول
 حدود چهار میلیارد ساله»
همه موجودات زنده روی زمین به گره‌های مولکولی موسوم به ریبوزوم‌ها تکیه دارند؛ اکنون دانشمندان توانسته‌اند با استفاده از آنها، سرنخ‌هایی را در مورد پیدایش نخستین مولکولهای حیات بر روی زمین در زمانی میان سه الی چهار میلیارد سال پیش شناسایی کنند.
ریبوزوم‌ها کارخانجات تولید پروتئین سلولها هستند که اطلاعات ژنتیکی موجود در دی‌ان‌ای را به یک توالی اسید آمینه برای تولید پروتئین ترجمه می‌کنند.
...
دانشمندان بر این باورند که این مولکولها که پیگیری تاریخچه آنها دشوار است، حاوی سرنخ‌هایی از چگونگی ترکیب اولین مولکولهای حیات در چهار میلیارد سال قبل هستند.
محققان دانشکده شیمی و بیوشیمی موسسه فناوری جورجیا با مدلسازی بسیار دقیق فرگشت (تکامل) این کارخانجات زیستی توانسته‌اند گام دیگری در کشف این سرنخها بردارند.
هسته ریبوزوم در تمام موجودات زنده مشابه است در حالیکه مناطق خارجی آن با پیچیده‌تر شدن موجودات، پیچیده‌تر می‌شود.
دانشمندان با لایه‌برداری دیجیتالی ریبوزوم‌های مدرن توانستند ساختارهای اولین ریبوزوم‌ها را مدلسازی کنند.
انسان از بزرگترین و پیچیده‌ترین ریبوزوم‌ها برخوردار است.
این پژوهش به مقایسه ساختارهای سه‌بعدی ریبوزوم‌ها در گونه‌های مختلف با پیچیدگی‌های زیستی متفاوت مانند انسانها، مخمرها، باکتریها و آرکی‌ها پرداخت.
محققان آثار مشخصی را در ریبوزو‌م‌ها شناسایی کردند که در آنها، ساختارهای جدید به سطح این مولکولها اضافه شده اما هسته آنها را تغییر نداده بود.
محققان در این پژوهش، این فرآیند را بطور معکوس در زمان پیگیری کرده و مدلهایی از ریبوزوم‌های ساده اولیه را ساختند.
ویدئوی مربوط به خبر: https://www.youtube.com/watch?v=ei6qGLBTsKM
برگردان : ایسنا
‎«کشف سیستم عامل حیات در یک مولکول حدود چهار میلیارد ساله»

همه موجودات زنده روی زمین به گره‌های مولکولی موسوم به ریبوزوم‌ها تکیه دارند؛ اکنون دانشمندان توانسته‌اند با استفاده از آنها، سرنخ‌هایی را در مورد پیدایش نخستین مولکولهای حیات بر روی زمین در زمانی میان سه الی چهار میلیارد سال پیش شناسایی کنند.

ریبوزوم‌ها کارخانجات تولید پروتئین سلولها هستند که اطلاعات ژنتیکی موجود در دی‌ان‌ای را به یک توالی اسید آمینه برای تولید پروتئین ترجمه می‌کنند.

دانشمندان بر این باورند که این مولکولها که پیگیری تاریخچه آنها دشوار است، حاوی سرنخ‌هایی از چگونگی ترکیب اولین مولکولهای حیات در چهار میلیارد سال قبل هستند.

محققان دانشکده شیمی و بیوشیمی موسسه فناوری جورجیا با مدلسازی بسیار دقیق فرگشت (تکامل) این کارخانجات زیستی توانسته‌اند گام دیگری در کشف این سرنخها بردارند.

هسته ریبوزوم در تمام موجودات زنده مشابه است در حالیکه مناطق خارجی آن با پیچیده‌تر شدن موجودات، پیچیده‌تر می‌شود.

دانشمندان با لایه‌برداری دیجیتالی ریبوزوم‌های مدرن توانستند ساختارهای اولین ریبوزوم‌ها را مدلسازی کنند.

انسان از بزرگترین و پیچیده‌ترین ریبوزوم‌ها برخوردار است.

این پژوهش به مقایسه ساختارهای سه‌بعدی ریبوزوم‌ها در گونه‌های مختلف با پیچیدگی‌های زیستی متفاوت مانند انسانها، مخمرها، باکتریها و آرکی‌ها پرداخت.

محققان آثار مشخصی را در ریبوزو‌م‌ها شناسایی کردند که در آنها، ساختارهای جدید به سطح این مولکولها اضافه شده اما هسته آنها را تغییر نداده بود.

محققان در این پژوهش، این فرآیند را بطور معکوس در زمان پیگیری کرده و مدلهایی از ریبوزوم‌های ساده اولیه را ساختند.

ویدئوی مربوط به خبر: https://www.youtube.com/watch?v=ei6qGLBTsKM

برگردان : ایسنا

بنمایه: http://www.dailymail.co.uk/sciencetech/article-2676536/Evolution-lifes-operating-revealed-4-billion-year-old-molecules-provide-clues-origin-existence.html

مقاله: http://www.pnas.org/content/early/2014/06/27/1407205111‎


گلچين سخنان شورانگيز بهرام مشيري ‬‎ - YouTube


گلچين سخنان شورانگيز بهرام مشيري ‬‎ - YouTube
     
  1. Aug 20, 2007 -
    بميری بنام و نماني به ننگ.

۱۳۹۳ مهر ۴, جمعه

گیاهان صدای خورده‌ شدن‌شان را می‌شنوند!
برگردان :ایسنا
دانشمندان دریافته‌اند گیاهان به صورت تدافعی به صدای خورده‌شدنشان واکنش نشان می‌دهند.
...
به گزارش سرویس علمی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، بر اساس مطالعات محققان دانشگاه میسوری، گیاهان می‌توانند صداهای نزدیک مانند صدای خوردن را بشنوند و سپس به تهدیدات موجود در محیط‌شان واکنش نشان دهند.
 
دانشمند ارشد این مطالعه به نام هایدی اپل، گفت: تحقیق پیشین نشان داده بود گیاهان چگونه به انرژی شنیداری مانند موسیقی واکنش نشان می‌دهند. با این حال مطالعه جدید نخستین بار است که چگونگی پاسخ‌دهی گیاهان به نوعی ارتعاش نسبی را بررسی می‌کند.
 
اپل و همکارانش دریافتند سیگنال ارتعاشات غذاخوردن در متابولیسم سلول‌های گیاه تغییر می‌کند و مواد شیمیایی‌ تدافعی‌تری ایجاد می‌کند که می‌تواند از حملات ممانعت کند.
 
در این مطالعه، کرم‌های حشره روی Arabidopsis که نوعی گیاه گل‌دهنده و مرتبط با کلم و خردل است، قرار داده شدند. دانشمندان با استفاده از لیزر و قراردادن نوعی ماده انعکاسی روی برگ گیاه، توانستند حرکت برگ را در پاسخ به کرم حشره در حال جویدن ارزیابی کنند.محققان سپس ماده ضبط‌ شده از ارتعاشات خوردن را برای مجموعه‌ای از گیاهان پخش کردند اما برای گیاهان دیگر فقط سکوت را پخش کردند.
زمانی که کرم‌های حشره بعدها روی هر دوی این مجموعه گیاه تغذیه می‌کردند، محققان دریافتند گیاهانی که پیش‌تر در معرض ارتعاشات غذاخوردن کرم‌ها قرار گرفته بودند، نوعی ماده‌ای شیمیایی تولید کردند که برای بسیاری از کرم‌های حشره ناخوشانید بود.
 
در این جا گیاهانی که در معرض ارتعاشات مختلف از قبیل ارتعاشات تولیدشده توسط باد ملایم یا صداهای مختلف حشرات قرار گرفته بودند، تدافعات شیمیایی‌شان را افزایش ندادند. این صداهای مختلف حشرات با ویژگی‌های صوتی ارتعاشات غذاخوردن هستند.
 
 چنین موضوعی نشان می‌دهد گیاهان قادر به تشخیص‌دادن ارتعاشات غذاخوردن از دیگر منابع معمول ارتعاش محیطمنتشر شد.ی زئیات این مطالعه در مجله Oecologia
منتشر شد.
http://www.dailymail.co.uk/sciencetech/article-2677858/Bad-news-vegetarians-Plants-hear-ean.html
 

 

 
 

رسول الله و چگونگی پیدایش اسلام‬‎ - YouTube
www.youtube.com/watch?v=9I1Aq9iG_oU

نسیم شمال : مصاحبه فرامرز فروزنده با بهرام مشیری B.Moshiri F Forouzandeh 07 17 2011

۱۳۹۳ مهر ۳, پنجشنبه


گفتگویی شنیدنی با دکتر فرهنگ هلاکویی در مورد اهمیت درک حقیقت و قبول واقعیت
...


                                                             پنجشنبه, ۱۹م تیر, ۱۳۹۳
برگرفته شده از صفحه :تریبون زمانه  
                                        
                   
                                                        
ESPAÑA GARCÍA MÁRQUEZبخشی از مصاحبه ی پیتراستون با گابریل گارسیا مارکز منتشر شده در سال
۱۹۹۶ در مینیموم فاکس
- چطور شروع کردید به نوشتن؟
- با طراحی. با طراحی طنز. حتّا پیش از آموختن خواندن و نوشتن، من داستان های مصوری در مدرسه و در خانه می کشیدم. جالب این است که حالا دارم در می یابم وقتی در دبیرستان بودم شهرت یک نویسنده را داشتم. گرچه در واقع هیچ چیزی ننوشته بودم. اگر یک رساله برای نوشتن یا یک طومار دادخواست بود، من بودم که باید می نوشتمش. چون آشکارا نویسنده بودم. وقتی دانشگاه را شروع کردم در مجموع یک سابقه ی عالی ادبی داشتم و به طور قابل ملاحظه ای فراتر از حد متوسط دوستانم بودم. در دانشگاه بوگوتا دوستی ها و آشنایی های تازه ای را شروع کردم با اشخاصی که مرا هدایت کردند به سوی نویسندگان معاصر. یک شب دوستی کتاب داستان هایی از کافکا را به من قرض داد. به پانسیونی برگشتم که در آن سکونت داشتم و شروع کردم به خواندن مسخ. اولین خط تقریباً مرا از تخت انداخت پایین. شگفت زده شده بودم. گره گورسامسا وقتی آن روز صبح از خواب برخاست پس از دیدن رویاهای ناآرامی، خود را در تخت خوابش بدل شده به یک حشره ی بزرگ یافت. وقتی آن جمله را خواندم متوجه شدم تا آن لحظه باور نداشته ام که ممکن است بتوان چنین چیزی نوشت. اگر فهمیده بودم خیلی قبلتر از آن شروع کرده بودم به نوشتن. اینگونه بلافاصله نشستم به نوشته داستان هایی که کاملاً داستان های روشنفکرانه بودند. چون بر اساس تجربه ادبی خودم می نوشتمشان و هنوز ارتباط میان ادبیات و زندگی را درنیافته بودم. داستان ها در ضمیمه ی ادبی روزنامه ال اسپکتادور ( El Espectador ) در بوگوتا منتشر شدند و یک موفقیت قطعی در آن عصر داشتند. احتمالاً چون در کلمبیا هیچ کس داستان های روشنفکرانه نمی نوشت. چیزهایی که می نوشتند بیش از همه مربوط بودند به زندگی در مزارع و زندگی اجتماعی. وقتی آن داستان ها را نوشتم به من گفتند متاثر از داستان های جویس هستم.

- در آن زمان جویس را خوانده بودید؟
- من هیچ وقت جویس را نخوانده بودم و بنابراین شروع کردم به خواندن اولیس. تنها نسخه ی اسپانیایی موجود را خواندم. بعد که اولیس را به انگلیسی و به یک فرانسه ی عالی خواندم فهمیدم آن ترجمه افتضاح بوده. چیزی آموختم که احتمالاً در آینده ی نویسنده گی ام خیلی مفید خواهد بود و آن فن تک گویی درونی است. بعدها آن را در ویرجینیا وولف بازیافتم و با احترام به جویس آن را به شیوه ای که او به کار می برد ترجیح می دهم. هرچند خیلی دیرتر کشف کرده باشم که مبدع این تک گویی درونی یک نویسنده ی بی نام به نام لاساریّو دِ تورمین است.

- می توانید بگوئید نخستین تاثیرات شما چه بوده؟
- کسی که واقعاً کمکم کرد تا خودم را از آن رفتار روشنفکرانه نسبت به داستان هایم بکشم بیرون نویسندگان آمریکایی lost Generation بودند. با خواندن آثار آن ها متوجه شدم ادبیات آن ها ارتباطی با زندگی دارد که داستان های من نداشتند. تازه یک رویداد خیلی مهم هم نسبت به آن عادت من رخ داد که بوگوتاتزو بود. ۹ آوریل ۱۹۴۸ وقتی لیدر سیاسی گائیتان کشته شد مردم بوگوتا در چنگال یک هذیان جنون ریختند به خیابان. من در پانسیون خودم بودم و داشتم نهار می خوردم که از قضیه آگاه شدم. دویدم به محل جنایت ولی گائیتان را گذاشته بودند در یک تاکسی و برده بودند به بیمارستان.در راه بازگشت به پانسیون دیدم که مردم ریخته بودند به خیابان ها تا مغازه ها را غارت کنند و ساختمان ها را بسوزانند. با آن ها یکی شدم. آن عصر و آن شب فهمیدم که در چه نوع کشوری زندگی می کنم و چقدر داستان های من نسبت به این همه کم داشتند. بعد مجبور شدم بازگردم به باررانکیّا در دریای کارائیب جائی که کودکی ام را در آنجا گذرانده بودم. فهمیدم که این آن نوع زندگی بود که می شناختم و می خواستم درباره ی آن بنویسم. به هر حال در سال ۱۹۵۰ یا ۵۱ یک رویداد دیگر هم رخ داد که در گرایشات ادبی من تاثیر گذاشت. مادرم از من خواست تا همراه او به آراکاتاکا بروم. جائی که در آن زاده شده بودم تا خانه ای را که سال های نخست زندگی ام را در آن گذرانده بودم بفروشیم. وقتی به آنجا رسیدم در آغاز برایم خیلی شوک آمیز بود چون در آن زمان دیگر ۲۲ سال داشتم و از سن هشت سالگی دیگر به آنجا نرفته بودم. هیچ چیز واقعاً تغییر نکرده بود. ولی حس می کردم که دقیقاً آن دهک را طوری که یک وقت در آن زندگی کرده بودم نمی بینم انگار دارم کتاب می خوانم. طوری بود که انگار چیزی که می دیدم واقعاً قبلاً نوشته شده است و همه ی کاری که باید می کردم این بود که بنشینم و همه ی آنچه را آنجا بود کپی کنم و من فقط داشتم می خواندم . به دلایلی در کل ملموس هر چیزی به ادبیات بدل شده بود. خانه ها، مردم، خاطره ها. مطمئن نیستم که آیا قبلاً فالکنر را خوانده بودم یا نه ولی حال می دانم که فقط تکنیکی مثل تکنیک فالکنر به من مجوز نوشتن آنچه می دیدم را می داد. فضا، افول، حرارت آن دهک کم و بیش همانی بودند که در فالکنر دیده بودم. یک ناحیه ی موزکاری بود. کشتزار و محل سکونت بسیاری آمریکائیان که برای شرکت های چند ملیتی میوه کاری می کردند و همان جوی را بر می انگیختند که در نویسندگان کاملاً جنوبی یافته بودم. برخی منتقدان از تاثیر ادبیات فالکنر گفته اند ولی من آن را بیشتر نوعی آگاهی می دانم. من فقط ماده ای یافته بودم که با آن می بایست خودم را در آن جهانی که فالکنر از همان ماده استفاده کرده بود، ببینم. از آن سفر به دهکده بازگشتم تا نخستین رمانم ، برگ های مرده را بنویسم. آنچه که در کودکی ام برایم رخ داده بود یک ارزش ادبی داشت که تنها در آن موقع من توانسته بودم ارج بنهم. از لحظه ای که برگ های مرده را نوشتم فهمیدم می خواهم یک نویسنده شوم و هیچ کس نمی توانست متوقفم کند و تنها کار باقی مانده برایم انجام این مهم بود که بهترین نویسنده ی جهان شوم همه ی این ها در سال ۱۹۵۳ رخ داد. ولی می بایست تا ۱۹۶۷ صبر کنم پس از نوشتن پنج کتاب تا نخستین حق التالیف ها را ببینم.

- گمان می کنید میان نویسندگان جوان هم، نفی کودکی خویش و تجربیات خود و روشنفکر شدن همانطور که شما در آغاز کار انجام دادید کاربرد گسترده ای داشته باشد ؟- نه معمولاً روند معکوس است، اما اگر خواسته باشم توصیه ای به یک جوان نویسنده کنم می گویم هر آنچه شخصاً برایش رخ داده را بنویسد. همیشه ساده است بگوییم آیا نویسنده دارد چیزی می نویسد که شخصاً برایش رخ داده یا چیزی که برایش تعریف کرده اند یا خوانده است. یک بیت از پابلو نرودا هست که می گوید: وقتی آواز می خوانم خدا حمایتم می کند که خلق کنم، همیشه تعجب می کنم وقتی می بینم بیشترین تحسین ها برای آثار من در ارتباط با تخیل من هستند، در حالی که واقعیت این است که حتّا یک خط هم در تمام کارهایم نیست که بنیاد آن در واقعیت نباشد. مشکل این است که واقعیت های کارائیب خیلی شبیه تخیلات افسار گسیخته اند.