۱۳۹۴ تیر ۸, دوشنبه

«متعهد به کاکتوس بودن»:شعر و صدا: یغما گلرویی

«متعهد به کاکتوس بودن»
شعر و صدا: یغما گلرویی
از آلبوم شام آخر

زن ستیزی در اسلام با شواهد آن

زن در قرآن و حدیث
قسمت سوم
زنان فتنه ، شوم و شیطان اند و بیشترین واردشدگان دوزخ زنان هستند.
صحیح البخاری جلد ششم، کتاب نکاح، حدیث 5096
"از ابو عثمان نهدی ، از اسامه بن زید(رض) روایت است که پیامبر (ص) فرمود: " پس از خود فتنه ای را نگذاشته ام که زیان آور تر باشد از زنان بر مردان"


زنان شوم هستند. حدیث 5093 "از مالک از ابن شهاب از حمزه و سالم پسران عبدا لله بن عمر (رض) روایت است که رسول الله (ص) فرمود : " شومی در زن و سرای و اسپ است."

"قسمت اعظم جهنمیان زنان هستند" حدیث 1902 نهج الفصاحه

زنان شیطان اند" زنان بصورت شیطان می آیند، و به صورت شیطان میروند. و وقتی یکی از شما زنی دید که وی را به شگفت آورد پیش همسر خود برود چون بدین وسیله آنچه در دل دارد از بین میرود." حدیث شماره 813؛ نهج الفصاحه"

۱۳۹۴ خرداد ۳۱, یکشنبه

کتاب: نقل قولهائی از آنارشیست ها


 Quotation from Anarchists
 
ویراستار: پل برمن

Edited by: Paul Berman


By Praeger Publisher,Inc 1972
*********************
ترجمه از : پیمان پایدار
 ********************
مقدمه مترجم:


این کتاب شامل 220 صفحه میباشد.24 صفحه مقدمه ویراستار را در این مرحله از ترجمه فاکتور میگیرم. در آینده اگرعمر کفاف داد و وقتی بود, چرا که مطالب آنارشیستی برای ترجمه فوق العاده زیاد موجود میباشد , تمام و کمال آنرا بشکل پی. دی. اف در خدمت علاقمندان قرار خواهم داد.
 *********************
 لیست فصلهای کتاب

Editors' Introduction مقدمه ویراستار/ ص: 3
What Is Anarchism?آنارشیسم چیست /ص: 27
Smash The state  ateداغان کردن دولت/ص: 36
سرمایه داری بزرگترین جنایت پیشه هاست"/ ص: 78 
" Capitalism is the greatest crime of all"
Abolish Godملغی کردن خدا / ص:87
Revolutionانقلاب/ص:93
The Anarchistsآنارشیستها/ ص:127
Who makes the revolution? چه کسانی انقلاب میکنند/ ص:147
Anarchyآنارشی /ص:160
     Biographical Notesنوت های بیوگرافیک/ص:213
Books on Anarchismکتابهائی در مورد آنارشیسم /ص:217
 *********************
فصل هشتم و آخر: "آنارشی"
در 47 قسمت
 قسمت سوم
*********************

برای قسمت اول و دوم رجوع کنید به
14م و 20م ماه ژوئن 2015
**********************

"آزادی هرگز محقق نمیشود;همیشه می بایست برای آن تلاش نمود .در نتیجه مطالباتش محدودیت ندارد و نه می توان آنرا محصور برنامه ای کرد و نه به عنوان یک قانون قطعی برای آینده تجویز. هر نسل باید با مشکلات خود روبرو شود , و اینکه نمی توان آنرا به انحصار خود و یا از پیش مقرر داشت. بدترین نوع ستم همانا از آن ایده هاست که به ما به ارث رسیده,  بدون اینکه به ما اجازه رشد و  توسعه داده , و سعی میشود که همه چیز را به یک سطح مسطح جهانی در آورد. "

رودولف روکر, سالهای لندن , 1956
RUDOLF ROCKER, London Years,1956
********************

"تنها یک دگم(عقیده) ، تنها یک قانون , تنها یک قاعده اخلاقی برای انسان وجود دارد و آن آزادی است. احترام گذاشتن به آزادی همسایه ات وظیفه است; آن را دوست داشتن، کمک کردن، خدمت به آن، یک فضیلت است."

میخائیل باکونین , تعلیم انقلابی , 1865
MICHAEL BAKUNIN, Revolutionary Catechism, 1865
*********************

"احترام گذاردن به آزادی شخص دیگر به منزله بالاترین وظیفه انسان است. تنها فضیلت این است که این آزادی را دوست داشت و به آن خدمت کرد . این اساس تمام اخلاق است, و هیچ بنیان دیگری وجود ندارد.
از آنجا که آزادی نتیجه و روشن ترين بيان همبستگی ست- یعنی , منافع متقابل - تنها در شرایط برابر میتواند تحقق یابد. برابری سیاسی تنها می تواند بر اساس برابری اقتصادی و اجتماعی گذارده شود، و عدالت دقیقا تحقق آزادی از طریق چنین برابری ست."

میخائیل باکونین ,عضو بین الملل پاسخ مازینی,1871
MICHAEL BAKUNIN, A Member of the International Answers Mazzini, 1871
********************** 


"یک شخصیت کامل..... تنها در شرایط جامعه ای امکان بروز دارد که فرد آزاد باشد در انتخاب نحوه کار, شرایط کار, و آزادی برای کار. برای آنی که ساخت یک میز، ساخت یک خانه, و یا شخم زدن زمین همانند نقاشی ست برای یک هنرمند و کشف برای یک دانشمند - نتیجه الهاماشتیاق شدید و علاقه عمیق در کار به عنوان نیروئی خلاق . و اینکه این ایده آل آنارشی ست ، ترتیبات اقتصادی اش میبایست شامل انجمنهای دواطلبانه تولیدی و توزیعی باشد, بطور تدریجی به توسعه  کمونيسم آزاد بیانجامد, به عنوان بهترین ابزار برای تولید با حداقل اتلاف انرژی انسانی ."

اما گلدمن, آنارشیسم، 1910
EMMA GOLDMAN, Anarchism, 1910

حکومت تک‌جنسیتی و مذهب بدوی - بخش نخست
نویسنده: شکوفه تقی

ایران از جمله مناطق جهان است که سابقه‌ی بیش از چهار هزار سال پرستش ایزد بانویی به نام آناهیتا را دارد. در نجد ایران زن، بیش از دو هزاره به کار کشاورزی و سفالگری اشتغال داشته، گرم و روشن داشتن اجاق خانه و نگهبانی آتش از دیرباز کار بانوان بوده، و نام او، زن، با زندگی پیوندی جدایی ناپذیر داشته است. در همین منطقه مادر مقدس‌ترین فرد خانواده محسوب شده، گیس‌سفیدی و بی‌بی بودن مقامی شامخ به حساب می‌آمده است. مجسمه‌‌های بی شمار... ایزدبانوی باروری که در حفاری‌های ایلام بدست آمده گواه اهمیت زن بوده است، اهمیتی که زن در همه‌ی دوران باستان، هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان در نجد ایران ادامه یافته است.

چه بر ایران رفته که امروز زنان ایرانی با وجود دریافت بالاترین نشانه‌های افتخار در علم و بسیاری امور دیگر، هنوز از احقاق ابتدائی‌ترین حقوق شهروندی خویش در داخل ایران محرومند؟ هنوز قوانین مدنی می‌کوشند زن را در جایگاهی قرار دهند که ناتوان از اداره‌ی زندگی خویش و فرزندانش به بهانه‌ی نداشتن تمیز عقلی باشد، آنهم در دوره‌ای که جهان تلاش می‌کند حقوق انسانی مساوی برای زن و مرد قائل باشد. علاوه بر آن در رادیو و تلویزیون تبلیغ می‌شود که زنان استاد، دکتر، مهندس که درآمد بالایی دارند و توانایی پولسازی، در مقابل همسرانشان مثل موجودی سفیه یا غیررشید رفتار کنند و حق اختیار بر امور مالی خویش را به مرد بدهند. یعنی زن هم در بیرون خانه کار کند و هم در درون خانه، در عین حال برای خرید ساده‌ترین مایحتاج از «آقا و سرورش» کسب اجازه کند، همانطور که یک برده در خدمت آقا و سرورش می‌ایستد.

این زن‌ستیزی و ابله‌انگاری زنان از کجا آمده و چگونه ‌گسترش یافته است؟ چرا زنان که با کشاورزی، سفالگری، درمانگری، کارهای دستی حتی سپاهیگری و دبیری لیاقت خود را در همه‌ی دوره‌ها به کمال نشان داده‌اند حتی خدایی از جنس خود برای پرستش آفریده‌اند باید به این باور که موجودی ناقص در قضاوت و ناتوان در اداره‌ی امور خویش هستند تن بدهند؟

این مقاله می‌کوشد به نقش مذهب بدوی در زن‌ستیزی و ابله‌انگاری زنان بپردازد. و نشان دهد چگونه در طریقه‌ی معیشت دامداری-عشیره‌ای در شکل گیری مذهبی بدوی مؤثر بوده است. و چرا در صحرا مرد یگانه نیروی مطرح در تنازع و بقا به حساب می‌آید. برای تصویر کردن این پاسخ از قصه‌های ایرانی که موضوعش دخترکشی است بعنوان مثال استفاده می‌شود.
ادامه دارد....
برگرفته از: رادیوزمانه

۱۳۹۴ خرداد ۳۰, شنبه

کتاب: نقل قولهائی از آنارشیست ها


 Quotation from Anarchists
 
ویراستار: پل برمن

Edited by: Paul Berman


By Praeger Publisher,Inc 1972
*********************
ترجمه از : پیمان پایدار
 ********************
مقدمه مترجم:


این کتاب شامل 220 صفحه میباشد.24 صفحه مقدمه ویراستار را در این مرحله از ترجمه فاکتور میگیرم. در آینده اگرعمر کفاف داد و وقتی بود, چرا که مطالب آنارشیستی برای ترجمه فوق العاده زیاد موجود میباشد , تمام و کمال آنرا بشکل پی. دی. اف در خدمت علاقمندان قرار خواهم داد.
 *********************
 لیست فصلهای کتاب

Editors' Introduction مقدمه ویراستار/ ص: 3
What Is Anarchism?آنارشیسم چیست /ص: 27
Smash The state  ateداغان کردن دولت/ص: 36
سرمایه داری بزرگترین جنایت پیشه هاست"/ ص: 78 
" Capitalism is the greatest crime of all"
Abolish Godملغی کردن خدا / ص:87
Revolutionانقلاب/ص:93
The Anarchistsآنارشیستها/ ص:127
Who makes the revolution? چه کسانی انقلاب میکنند/ ص:147
Anarchyآنارشی /ص:160
     Biographical Notesنوت های بیوگرافیک/ص:213
Books on Anarchismکتابهائی در مورد آنارشیسم /ص:217
 *********************
فصل هشتم و آخر: "آنارشی"
در 47 قسمت
 قسمت دوم
*********************
برای قسمت اول رجوع کنید به
14م ماه ژوئن 2015
**********************

" برده ماندن تنها یک فرد بر روی زمین، حتی جرمیست علیه اصل انسانیت، نفی آزادی همه است."


میخائیل باکونین , تعلیم انقلابی*, 1865
 MICHAEL BAKUNIN, Revolutionary Catechism, 1865
(*) در میان آنارشیستها بحث زیادی مبنی بر اصالت در نسبت دادن این جزوه به باکونین میباشد. خود من در جائی خواندم که باکونین این اثر را نوشته یکی از پیروان جوان ایتالیائی اش میداند( چرا که درآن تاکتیکهای مبارزاتی ای را مطرح میکند- مخفی کاری بیش از حد و تبلیغ ترورهای بیرویه - که تایید باکونین را بهمراه نداشته.) در ضمن پولهای زیادی را از هواداران باکونین نیز گرفته بوده بدون اینکه باکونین از آن خبری داشته باشد: خیانت در امانت!! 
***********************

"من تنها زمانی آزاد هستم که تمام افراد بشراطراف من- مردان و زنان یکسان و بهمان اندازه- آزاد باشند. آزادی دیگران, نه تنها محدود و یا نفی نمیکند آزادی منرا, بلکه شرط لازم و تائید کننده آنست."


میخائیل باکونین, امپراتوری مستبدانه آلمانی ها / ژرمن ها,  1871
MICHAEL BAKUNIN ,The Knouto-Germanic Empire, 1871
********************* 
"آزادی حق تجریدی نیست بلکه امکان عمل کردن است : این هم در میان [آنارشیست ها]صحت دارد و هم در کل جامعه . و توسط همکاری با همقطاران خویش است که انسان وسیله ای برای بیان فعالیت و قدرت ابتکار خود را می یابد."
اریکو مالاتستا، تحریک کردن / آژیتایسون، 11 ژوئن 1897
ERRICO MALATESTA, L'Agitazione, June 11,1897
********************

"آزادی واقعی صرفا تیکه پاره ای از کاغذ به نام "قانون اساسی"،"حق قانونی" و یا "قانون" نیست. این زائده انتزاعی برگرفته از غیر واقعیتی شناخته شده به عنوان "دولت" نیست. چیز منفی ای نیست مبنی بر آزاد بودن از چیزی، چرا که با چنین آزادی شما ممکن است از گرسنگی بمیرید. آزادی واقعی , آزادی حقیقی , مثبت است: آزادی است برای چیزی؛ آزادی است برای بودن ، برای انجام کاری است; کوتاه سخن ، آزادی فرصت های واقعی و فعال است."


اما گلدمن، جايگاه فرد در جامعه، 1930
EMMA GOLDMAN,The Place of the Individual in Society, 1930's

"تمام فلسفۀ اسلام روی نجاسات بنا شده ، اگر پائین تنه را از آن بگیرند ، اسلام رویهم میغلتد و دیگر مفهومی ندارد . بعد هم علمای این دین مجبورند از صبح تا شام با زبان ساختگی عربی سر و کله بزنند و سجع و قافیه های بی معنی و پُر طمطراق برای اغفال مردُم بسازند و یا تحویل هم بدهند . سرتاسر ممالکی را که فتح کردند ، مردُمش را به خاک سیاه نشاندند و به نکبت و جهل و تعصب و فقر و جاسوسی و دورویی و تقیه و دزدی و چاپلوسی و کون آخوندلیسی مبتلا کردند و سرزمینش را بشکل صحرای برهوت در آوردند ."
توپ مروارید: صادق هدایت


کسی که فکر میکند با خدا حرف میزند دیوانه است و کسی که فکر میکند خدا با او حرف میزند دیوانه تر:زیگموند فروید

"خداوند" اول 123998 پیامبر در تورات فرستاد و کوشش کرد جهان را هدایت نماید، بعد عیسی را فرستاد و شش صد چند سال بعد محمد را.

این سه دین مانند سه پسر "خداوند" است. مشکل در این جاست که خداوند در تربيه ی اطفال خود نه تنها رول خود را تغییر میداد بلکه کوشش کرد تا طفل اول را با آمدن طفل دوم به کلی از بین ببرد، وقتی طفل سوم اش یعنی اسلام را بوجود آورد آهسته آهسته از دو دین که هم موجوده خودش بود دوری گزید و حتی قتل آنها را هم ثواب دانست. 

انسان های با خرد و دانشمند با گذشت زمان عاقل تر ...و روشن تر می شوند، ولی "خدای" آسمانی به مرور زمان وحشی تر و خطرناکتر گردید.

عجیب این است که "خداوند" تنها با بی سواد ها و چوپان های بنی اسرائیل حرف زدند. یک بار هم "خداوند" با یک پروفيسور و یا پوهاند و یا فیلسوف جرأت حرف زدن را نداشته است.


عجیب تر از همه این است که این سه کتاب چنان با یک دیگر فرق دارند انگار که 124000خدا در آن حصه داشته باشد.


زحل غفوری

ویروس خدا-۱۴
چگونه دین های کوچک بقا می یابند
وقتی دینی به وضوح در وضعیتی نامساعد قرار می گیرد، به شکلی جهش پیدا می کند که برای دین های چیره خطری محسوب نشود. همانطوری که یک ویروس می تواند در بدن شما تولید پاسخی ایمنی زا نماید، دینی خارجی نیز می تواند باعث بروز پاسخی قدرتمند و بنیادگرایانه شود که برای ادیان ضعیف تر کشنده خواهد بود. بنابر این ادیان ضعیف تر با جهش و در آمدن به صورت پدیده ای خوش خیم تر و یا پدیده ای که کمتر تهدید کننده به نظر برسد، قادر به ادامه ی بقا خواهند شد. مثلا یهودیت در اروپا برای قرن های متمادی با چنین انطباق و سازگاری دوام آورد. از زمانی که کلیسای کاتولیک رباخواری و انواع دیگر دریافت بهره را ممنوع اعلام کرد، جامعه یهودی شروع به ارائه این خدمات به مسیحیان نمود. مثال دیگر مذهب مورمونیسم در ایالات متحده است. مورمون ها پس از مواجه شدن با واکنش هایی جدی و حتی خشونت آمیز از سمت بقیه ادیان در نیویورک، میسوری و ایلینویز، از قرائت های تند و زهردار خود از دین، پا پس کشیدند. پس از آن بود که مورمونیسمِ عقب نشسته و متمرکز در یوتا، به مراتب صلح طلب تر و مسکوت تر شد. 

گذشته از اینکه ویروس یک دین کوچک ممکن است تا چه حد خوش خیم به نظر برسد، همواره ممکن است هدف خشونت ورزی ادیان دیگر قرار گیرد. آزار و کشتار همگانی، تفتیش عقاید و تبعید یهودیان از اسپانیا در سال ۱۴۹۲، هولوکاست، تهدید های فعلی علیه یهودیان در خاورمیانه، همه و همه مثال هایی متداوم از این پدیده می باشند. مثال دیگر در این زمینه پیگرد و نسل کشی هوگونات های فرانسه (پروتستان های فرانسوی) بخصوص کشتار همگانی ایشان در روز بارتولوموف مقدس در سال ۱۵۷۲ است که در طی آن ۱۱۰۰۰۰ نفر هوگونات به قتل رسیدند. علی رغم معاهدات صلح و فراخوان هایی چند برای دعوت به همزیستی مسالمت آمیز (بین پروتستان ها و کاتولیک ها در فرانسه) از سوی هر دو سمت درگیر، چنین آزار و اذیتی برای مدت ۳۰ سال در این کشور توسط شاه و کلیسای کاتولیک ادامه یافت.
Iranian Atheists & Agnostics's photo.

۱۳۹۴ خرداد ۲۸, پنجشنبه

انقلاب در روژئاوا.....آنارشیسم در عمل ......تا کور شود هر آنکه نتواند دید !!!



انقلاب در روژئاوا
از آگوست گذشته، زمانی که برای نخستين‌بار درباره‌ی جنگ عليه دولت اسلامي عراق و شام در کوبانی شنيدم، در تعجب بودم که چرا در آمريکا تعداد کمی از مردم درباره‌ی...
thesis11.com

گفتگو با مشاور امنیتی- اطلاعاتی موسوی: منافع عده ای در ج. اسلامی در جنگ و تخریب نهفته است!

صرفا برای مرور (بازخوانی) بخش کوچکی از کارنامه ننگین 8 سال جنگ امپریالیستی, توام با جنایت و کشتار و تقیه(اصل تایید دروغ در اسلام ) ملایان خونخوار و کودن, که باعث تثبیت رژیم ولایت وقیح گردید.
پیمان پایدار
******************** 
یک عده منافعشان در ادامه جنگ با عراق بود. آنها قدرت و ثروت خودشان را ...در ادامه جنگ میدیدند. آنها از جنگ و خون شهدا و دردهای جانبازان و خانوادههای شهدا و جانبازان میخواستند پلی درست بکنند برای رسیدن به قدرت و ثروت. حالا این حرفها بهتر فهمیده میشود. حیات بعضی از جریانهای سیاسی در ادامه جنگ بود. در سیستم افراد متفاوتی وجود دارند. برخی صادق و برخی شیطان. آن شیطانها کارشکنی میکنند. جاسوسها هم معمولاً در میان شیطانها پیدا میشوند. دو نفر از سپاه با ما در مذاکره با مک فارلن بودند که الان هم یکی از آنها در سپاه است.

محسن کنگرلو، مشاور امنیتی - اطلاعاتی میرحسین موسوی در دوران نخست وزیری درمصاحبه ای که روزنامه جمهوری اسلامی منتشر کرد، درباره ماجرای سفر "مک فارلن" به ایران در اوج جنگ ایران وعراق گفت:
پرسش- ماجرای مک فارلین از کجا کلید خورد؟
- از طریق منابعی، آقای قربانیفر با ما تماس گرفت و من مسئول برقراری ملاقات با ایشان شدم.
پرسش- ملاقاتتان در ایران بود؟
- نه. اولین ملاقات ما در پاریس بود. در آن ملاقات آقای قربانیفر یک سری مسائلی را مطرح کرد و ما این مسائل را به تهران انتقال دادیم. درخواست اولیه آمریکاییها از طریق قربانیفر این بود که ما یک سری گروگان در لبنان داریم، شما حرفتان در لبنانیها اثر و نفوذ دارد. شما گروگانهای ما را بگویید و وساطت کنید که لبنانیها گروگانهای ما را آزاد کنند و ما هم در عوض، کمکهای نظامی و تسلیحاتی در جنگ به شما میکنیم. پرسش- قربانیفر نماینده رسمی آمریکاییها بود؟ - نه. نماینده رسمی نبود. واسطه بود. او به هرحال خواستههایی داشت. اما در پس پرده خواستههایش، انگیزه و عرق وطنپرستی هم وجود داشت. درآن زمان قربانیفر و قربانیفرها همگی آرزو میکردند که ایران در جنگ پیروز شود. همه علاقهمند بودند که ایران در جنگ پیروز شود و هرکس از هر طریقی با امکانات و ارتباطات خود سعی در کمک به ایران داشتند. ایرانیهای سراسر جهان حاضر نبودند که وطنشان توسط عراق اشغال بشود. قربانیفر هم یکی از همان افراد بود.

پرسش- انگیزه اصلی ایران از استقبال از این پیشنهاد و مذاکره با آمریکاییها چه بود؟
- سوال خیلی خوبی کردید. ما آن زمان به موشک تاو احتیاج داشتیم. موشک تاو هم در اختیار آمریکاییها بود. پرسش- قبل از انقلاب قربانیفر چهکاره بود؟ - در یک شرکت حمل و نقل بود، مدیرعامل حمل و نقل استارلاین بود. چندین کشتی داشتند. صاحبان این شرکت مقامات آمریکایی و اسرائیلی بودند. پرسش- میگفتند قربانیفر، مأمور ساواک بود؟ - این موضوع غلط است. حد قربانیفر بالاتر از این بود که مأمور حقوق بگیر ساواک باشد. قطعاً وزارت اطلاعات پروندهای از قربانیفر در اختیار دارد. ممکن است با ساواک رابطه داشته باشد. چون گفتم مدیرعامل یک شرکت بسیار عظیم حمل و نقل بینالمللی بوده، اما مأمور حقوقبگیر و این حرفها نبوده. رده بالایی داشت. حتی چند باری که به تهران آمد ما او را وصل کردیم به آقای یونسی (وزیر اطلاعات اسبق) که آن زمان دادستان ارتش بود. با آنها همکاریهای بسیار خوبی کرد. خیلی خیلی به ایران خدمت کرد. آقای یونسی و دادستانی ارتش و پروندههای آنجا، سند ادعای من است. بالاخره در خصوص جنگ این ارتباطات پدید میآید و ضروری است. 

پرسش- چه شد که ارتباط شما با قربانیفر و آمریکاییها قطع شد؟
- قرار بود که ما وساطت کنیم تا لبنانیها گروگانهای آمریکایی را آزاد کنند و آنها به ما موشک تاو بدهند. این کار انجام شد،تا اینکه در ایران جریانهایی کارشکنی کردند و آخرین پول محموله موشک را به آنها پرداخت نکردند. آخرین هواپیمایی که 500 عدد موشک تاو را برای ایران آورد، پولش داده نشد. کسی که مسئول این کار بود، از دادن پول به بهانه گران بودن موشکها و سایر بهانهجوییها ممانعت کرد. بهانهها واهی بود. خرید اسلحه و موشک این بهانهها را برنمیتابد. میخواستند کار پیش نرود. خیلی به جنگ ضربه زدند. 

پرسش- این مذاکره در پیشرفت جنگ به نفع ایران مؤثر بود؟
- صد درصد. صد درصد این مذاکره به نفع ما شد. علاوه بر موشکهای تاو، 110 هزار قطعه شامل حدود 100نوع قطعه و مدل قطعه «هاگ» را ما وارد ایران کردیم. سایتهای هاگ ما همگی از کار افتاده بود. همین موشکهای هاگ باعث پیروزی ما در عملیات فاو شد. در عرض یک روز ما 70 تا پرواز جنگندههای عراقی را زدیم. پرسش- یکی دو نمونه از عملیاتی که براثر همین معامله و مذاکره، باعث پیروزی رزمندگان ایرانی شد را نام ببرید؟ - همین فاو.

پرسش- به جز فاو، نمونه دیگری را ذکر کنید؟
- تا قبل از این دستاورد، هواپیماهای عراقی همینطور سرشان را میانداختند پائین و مثل آب خوردن وارد ایران میشدند و قلب تهران را نشانه میگرفتند و راکت میزدند. بعد از این معامله، دیگر هواپیماهای عراقی نتوانستند به راحتی به ایران نفوذ کنند. ما سایت داشتیم، اما چون قطعه یدکی نداشتیم و تعمیرات و نگهداری آنها با مشکل مواجه شده بود، عملا از کار افتاده بودند. بعد از این ماجرا، سایتهای ما فعال شدند. ایران به چتر امنیتی هوایی مسلط و مجهز شد. ما حدود 40 تا سایت هاگ داشتیم. شاید بیشتر شاید 70 تا. دور تا دور مرز ایران سایت بود اما از کار افتاده بودند.
پرسش- با این حساب شما نباید مخالفی جلوی کارتان میبود؟
تمام مسئولان با کار ما موافق بودند. غیر از چند نفری که در کار ما کارشکنی کردند ما هیچ مخالفی نداشتیم.

پرسش- چرا به بن بست خوردید؟
- از آنهایی که این بن بست را به وجود آوردند بپرسید. از من نپرسید.
پرسش- رأس مذاکره کنندگان ایرانی چه کسی بود؟
- آیتالله هاشمی رفسنجانی.

پرسش- تمام مراحل مذاکرات را با ایشان هماهنگ میکردید؟
- بله. جزء به جزء کارهایمان را با ایشان هماهنگ میکردیم.

پرسش- موانع کارتان را با آقای رفسنجانی در میان میگذاشتید؟
- بله. آقای رفسنجانی در جریان کارشکنیها بودند. شاید خودشان روزی صلاح بدانند و آنها را معرفی کنند. آقای رفسنجانی حرفهای زیادی در این زمینه دارند که اگر بزنند روسیاهی برای خیلیها باقی میماند. ما هدفمان این بود که در این ماجرا پیروز جنگ بشویم، نه اینکه پیروز یک یا دو عملیات جنگی. متاسفانه نگذاشتند. کارشکنی کردند. 

پرسش- یکی از نمونه های کارشکنیها را ذکر کنید؟
- مثلاً آمدند گفتند که موشکهای تاو اسرائیلی است. در صورتیکه موشکهای تاو آمریکایی هستند. با این بهانهها جلوی پیروزی ایران را گرفتند.

پرسش- در مذاکرات با مک فارلین غیر از خرید اسلحه،درباره مسائل دیگری هم بحث کردید؟
- مذاکره ما با مک فارلین فقط درباره مبادله گروگانها و خرید اسلحه بود. آنها 9 یا 11 گروگان در لبنان داشتند. آنها میگفتند تمام گروگانها را یک جا بگوئید آزاد کنند. ما گفتیم گروگانها یکی، یکی، آزاد میشوند و حرف ما پیش رفت. 
 
پرسش- محل مذاکرات شما با تیم مک فارلین در کجا بود؟
- در هتل استقلال تهران (هیلتون سابق). 

پرسش- پس از اینکه ملاقاتها و مذاکرات با مک فارلین را انجام میدادید، اولین جا و اولین شخصیتی را که به او گزارش میدادید، چه کسی یا کسانی بودند؟
- ما بلافاصله به ملاقات آقای هاشمی رفسنجانی میرفتیم و گزارشها را به ایشان میدادیم.

پرسش- با آقای مهندس موسوی ملاقات نداشتید؟ شرح مذاکرات را به ایشان انتقال نمیدادید؟
- آقای مهندس میرحسین موسوی اصلاً کاری به کار ما نداشت و ما را آزاد گذاشته بود و میگفت با آقای هاشمی هماهنگ باشید کافی است و نیازی به مذاکره با من نیست. آقای مهندس موسوی میگفت کار دست آقای هاشمی است و ایشان کار را پیش میبرد. دخالت نمیکرد.

پرسش- آیا امام خمینی در جریان مذاکرات مک فارلین قرار داشتند؟
- بله. از طریق آقای سید احمد خمینی. آقای سیداحمد خمینی از طرف امام در جلسات سران قوا حضور داشتند و در جریان مذاکرات بودند.

پرسش- چرا شما نتوانستید آقای هاشمی رفسنجانی را قانع کنید که تلاش کند و نگذارد مذاکرات با مک فارلین به بن بست برسد؟ - نمیدانم. آقای رفسنجانی شخصاً خیلی مایل بود مذاکرات به نتیجه برسد. حتی اخیراً در مصاحبهای گفته است که حیف شد مذاکرات با مک فارلین به بن بست رسید، وگرنه ما فتح الفتوح میکردیم.

پرسش- شما موافق، آقای رفسنجانی موافق، امام خمینی موافق، سران سه قوه موافق، آقای سیداحمد خمینی موافق، آن کس یا کسانی که مذاکرات را به بن بست کشاندند، کی بودند؟ چه قدرتی داشتند که توانستند ورای این شخصیتها، مذاکرات را به بن بست بکشانند و جنگ را طولانیتر و خسارت بارتر بکنند؟

- این سؤال را از آقای رفسنجانی بپرسید.
پرسش- به نظر شما اگر از آقای رفسنجانی این سؤال را بپرسیم، جوابی میتوانند بدهند؟
- نمیدانم.

پرسش- حالا بفرمائید، چه اتفاقی افتاد. چه طور به این سادگی این مذاکرت به بن بست رسید؟ مگر نه اینکه حاصل این مذاکرات پیروزی قریب الوقوع ایران در جنگ بود و ما به مرحله پذیرش قطعنامه و مشکلات ناشی از آن برخورد نمیکردیم؟ 

- تحلیل من این است که مسئولان ایرانی باور نمیکردند که میتوانند پیروز شوند و آمریکا با آن قدرت حاضر به مذاکره با ایران شده است. بعضی از مسئولان آن زمان بویژه مسئولان نظامی خواب میدیدند. نمیتوانستند باور کنند که جنگ دارد با پیروزی ایران تمام میشود.

پرسش- این تحلیل خوش بینانه است. تحلیل بدبینانه شما چیست؟
- تحلیل بدبینانه من این است که یک عده منافعشان در ادامه جنگ بود. آنها قدرت و ثروت خودشان را در ادامه جنگ میدیدند. آنها از جنگ و خون شهدا و دردهای جانبازان و خانوادههای شهدا و جانبازان میخواستند پلی درست بکنند برای رسیدن به قدرت و ثروت. حالا این حرفها بهتر فهمیده میشود. حیات بعضی از جریانهای سیاسی در ادامه جنگ بود. آنها نمیخواستند ایران به این سرعت پیروز جنگ شود. همه چیز خود را از دست میدادند. 

پرسش- تقصیر آمریکاییها در به بن بست رسیدن این مذاکرات چه بود؟
- آمریکاییها عجله کردند. خیلی عجله کردند. فرصت به ما ندادند. آنها برای انتخابات آتی خودشان عجله داشتند. اگر آمریکاییها کمی به ما فرصت میدادند و حوصله به خرج میدادند، ما میتوانستیم بر مخالفان داخلی خود غلبه کنیم و جنگ را به پیروزی برسانیم. مک فارلین باید صبر و حوصله بیشتری به خرج میداد. 

پرسش- مک فارلین و هیأت همراه چند روز در هتل استقلال تهران اقامت داشتند؟
- دقیقاً یادم نیست. سه تا چهار روز در ایران بودند. پرسش- هیأت آمریکایی چند نفر بودند؟ - هشت نفر بودند.

پرسش- چرا آنهایی را که این مذاکرات را به بن بست رساندند، افشا نمیکنید؟
- نمیتوانم. نمیشود. حداقل تجربه من از آن مذاکرات این است که کارهایی از این دست، که در ردیف کارهای به کلی سری هستند نباید به یک سازمان یا نهاد یا وزارت واگذار شود. ابتدا کار باید از طریق افراد مورد اعتماد پیش برود. همه جای دنیا هم کارهای به کلی سری ابتدا از طریق افراد معتمد انجام میگیرد و بعدها به «سیستم» واگذار میشود. طرح ما تمام نشده به «سیستم» وارد شد و در سیستم افراد متفاوتی وجود دارند. برخی صادق و برخی شیطان. آن شیطانها کارشکنی میکنند.

 جاسوسها هم معمولاً در میان شیطانها پیدا میشوند. این کار نباید به یک سازمان وصل میشد. در دیپلماسی پنهان هم کارها دست یک عده نیروهای خاص امنیتی است نه دست وزارتخانه یا سازمان یا نهاد. نیروی مذاکره کننده نباید وابسته به سازمانی باشد. نباید وابسته به یک وزارتخانه باشند. نباید جوابگوی وزیر باشند. نباید کارها در سیستم پخش شود. کار که وارد سیستم شد، احتمال لو رفتنش بالا میرود.

پرسش- برداشت من این است که کار از دست شما خارج شد و به سیستم وارد شد؟ -
بله.
پرسش- چطوری لو رفتید؟
- وقتی پول آخرین محموله تسلیحات داده نشد، آمریکای ها و واسطه های آنها از جمله قربانی فر به مشکل برخوردند. قربانی فر وقتی دید پول آخرین محموله داده نمیشود، از طریق نامه نگاریها ماجرا را افشا کرد. اگر پول آخرین هواپیمای تسلیحاتی داده میشد، جلوی خیلی از خسارتها گرفته میشد. همیشه کارهای مهم، از یک کار کوچک خراب میشود. 

پرسش- در مذاکرات مک فارلین، از طریق آقای هاشمی رفسنجانی پیغام خاصی به آمریکای ها داده نشد؟
- هیچ پیغام خاصی از طرف آقای رفسنجانی به آمریکای ها داده نشد. هیچ. نه من و نه کس دیگری. کس دیگری هم نبود. پرسش- تیم مذاکره کننده ایران با مک فارلین و هیأت همراه چند نفر بودند؟

- سه نفر. من بودم و دو نفر از سپاه.
پرسش- آن دو نفر دیگر الآن شاهد حرفهای شما هستند؟ زنده هستند؟

- بله. در قید حیات هستند.

 پرسش- اخیراً آقای سید محمد خامنه ای حرفهایی زده و علیه امام خمینی و آیت الله هاشمی رفسنجانی ادعاهای کذبی را مطرح کرده است. برخی از حرفهای وی متوجه شما و تیم مذاکره کننده با مک فارلین هم میشود. جواب شما به این ادعاها چیست؟

- من یک بار در مصاحبه با یکی از روزنامه ها مفصل جواب او را دادم. برخی سایتها هم این مصاحبه را انعکاس دادند. حرفهای این آقا ارزش دو بار جواب دادن ندارد. ارزش ندارد. عقده گشایی کرده است. مخصوصاً نسبت به آیتالله هاشمی رفسنجانی عقده گشایی کرده است. ناراحتی این آقا، از جاهای دیگر است.

پرسش- آن دو نفر سپاهی که در مذاکرات مک فارلین جزو هیئت ایرانی بودند، شاهد و سند خوبی میتوانند باشند برای ادعاهای آقای سیدمحمد خامنه ای. چرا به این دو نفر نمیگوئید بیایند مصاحبه کنند و پاسخگوی این ادعاهای کذب باشند؟

- آنها کاملاً در جریان واقعیتها هستند. اما نمیدانم چرا نمیآیند مصاحبه کنند. 

پرسش- الآن این دو نفر کجا هستند؟
- مشغول به کار هستند. یکی از آنها در سپاه نیست. 

پرسش- کجاست؟
 - شاید راضی نباشد، من بگویم کجاست.
پرسش- منظور من این است شغل آزاد دارد یا دولتی و نهادی؟
- شغل آزاد ندارد.

 پرسش- در سپاه نیست؟ 
- یکی از آنها هنوز هم در سپاه است. دومی در سپاه نیست. 

پرسش- چرا نمیآیند شهادت بدهند؟
- نمیدانم. ضمن اینکه مگر کسی بخواهد پیغام به آمریکای ها بدهد از طریق من یا آن دو نفر همراه من پیغام میدهد؟ این ادعاها کاملاً کودکانه است. هیچ عقل سلیمی این حرفها را نمیپذیرد.

پرسش- پایان مذاکرات شما با مک فارلین چه تاریخی بود؟
- ما تا پلکان هواپیما با اینها بودیم. تاریخ...
 پرسش- باتوجه به سابقهای که دارید، امروز با خیلی از نیروهای اطلاعاتی، امنیتی و سیاسی و نیز دیپلماتها و نظامیان در ارتباط هستید. امروز در بحثها و درددلهایتان با آنها افسوس آن دوران خورده نمیشود؟ 

خیلی... خیلی... الآن همان دو نفری که با ما در مذاکرات حضور داشتند، ناراحت هستند. یکی از فرماندهان جنگ به من میگفت: ما متخصص از دست دادن فرصتها هستیم. آقای هاشمی هم همیشه از این کار ما و نیروهای سپاه تقدیر کرد و میکند.
پرسش- در مذاکراتتان با آقای هاشمی رفسنجانی، ایشان به کارشکنی و یا افراد خاصی اشاره نمیکنند؟
- آقای هاشمی همیشه ناراحت است که چرا اجازه ندادند مذاکرات به نتیجه برسد و جنگ به پیروزی برسد، اما اسمی از افراد نمیبرند.
·